چرا موندی؟

132 36 17
                                    


chapter 31



بی صدا اما با عذاب وجدان دنبالش میره.

با به یاد اوردن چیزی اسمشو صدا میزنه و چانیول هم برمیگرده سمتش و منتظر بهش زل میزنه.

- دی او و کای کی برمیگردن؟

- نمیدونم چطور؟

مردد فاصله بینشون رو طی میکنه.

- ماده بعدی معجون رو تا 20 ساعت دیگه باید بهش اضاف کنیم وگرنه...

چانیول که منظورشو فهمیده بود، با حرص موهاشو عقب میده. دستشو تو جیبش میبره اما خبری از گوشیش نبود.

لعنتی میفرسته.

- نمیشه کاریش کرد؟

بکهیون سرشو پایین میندازه و با پاش خط های فرضی رو زمین میکشه.

- دو راه هست

بدون اینکه دست از کارش بکشه میگه و ادامه میده:

- اولیش که اسپرم منه و دومیش...

سرشو بالا میاره و با انگشت اشاره اش به سینه چانیول اشاره میکنه.

- گردنبندت

چانیول با تمسخر میخنده و باز جلو میشه.

- داری باهام شوخی میکنی بیون؟

به هیچ عنوان! امکان نداشت چانیول جدی بگیرتش.

اون گردنبد لعنتی یادگار مادرش بود...

گردنبد قرمز رنگی که سرخی خون مادرش جلوه عجیبی بهش میداد.

هنوزم یادش بود...

چانیول هنوزم تو همون نقطه از زندگیش مونده بود. مگه میشد روزیو که همه چیزشو از دست داد رو یادش بره؟ نمیتونست... نمیخواست!

- من کاملا جدی ام پارک چانیول!

- پس نظرت چیه اولین کاری که بعد از برگشتن میکنیم سکس تو با هر خری که میخوای باشه؟

بکهیون قیافه ترش کرده شو به محیط اطراف میده تا بتونه به خودش مسلط بشه.

- خوب گوشاتو باز کن پارک فاکیول. کسی که اون معجون کوفتی رو میخواد تویی نه من! میفهمی؟ تو! پس تا زمانی که بخوای به این مسخره بازیات ادامه بدی کارمون پیش نمیره. اول و اخر اون سنگ سرخ رنگ دور گردنت باید بره تو دیگ کوفتی من

چانیول هم متقابلا عصبانی میشه و با برداشتن فاصله بینشون به یقه ش چنگ میندازه.

- میخوای همه چیز منو به فاک بدی نه؟ از کجا معلوم این چرتو پرت هایی که میگی واقعا مواد اون معجون لعنتی باشن و اینا یه مشت چرندیات برا سرکار گذاشتن من نباشه؟ بهم بگو چجوری بهت اعتماد کنم بیون؟ چطور؟

⏳...POTION...💎 s1.CARNIVAL OF LEGEND #fullDonde viven las historias. Descúbrelo ahora