عفریته!

175 42 0
                                    

Chapter 16







- چرا انقدر یواش صحبت میکنی؟
سوهو خطاب به دی او میگه.

- شمام یواش صحبت کنین.. ممکنه کسی صدامونو بشنوه
- دی اویا اما من میخوام براش تولد بگیرم
بکهیون وا رفته لب میزنه.

- بگیر.. بعد اونم سخت بفاکت میده
دی او چند لحظه به حرفی که زده و اون شخصیت دیوث بک فکر میکنه و میگه:

- البته توکه از خداته
دی او با بیخیالی سرتکون میده و دستش روهم تو هوا تکون میده.

بکهیون بی توجه به کبودی پاش میپره بالا و این باعث میشه "اخ"ش در بیاد و حرفی که میخواست بزنه رو یادش بره.

- توعه چلاق چجوری میخوای تولد بگیری اخه؟
دی او غرغرکنان میگه.

- با کمک شما
با نیش باز میگه اما تنها جوابش نگاه پوکر دو شخص رو به روش میشه. چشماشو مظلوم میگیره و لبخند مسخره اش به دی او نگاه میکنه بلکه بتونه خرش کنه.

- دی اویا
دی او همونجور پوکر فیس انگشت وسطشو به بک نشون میده و از اتاقش میره بیرون.

بکهیون که میبینه دی او از همون اولم مالی نبوده نگاه و لبخندشو سمت سوهو میبره.
- سوهویا

- اصلا دلم نمیخواد..
- تریسام بری؟
- نه فهمیدم استریته. نمیخوام جنازمو وقتی از بی خونی خشکیده و چروکیده شده و همه جونوری بالا سرم برا عرض تسلیت میان پیدا شم

- از کجا فهمیدی استریته؟
بک با بهتی که تو صداش مشخص بود سرشو برمیگردونه و به سوهو نگاه میکنه.

- وا... مگه تو معشوقه شو ندیدی؟!

برای دومین بار بک بی توجه به کبودیش میپره هوا و جیغ میزنه.

- معشوقه؟! با من این شوخیه کثیفو نکن
- نه بابا. خیلیم خوشگله. تازه من چن بار دیدمش
بک همونجور که وایساده بود یهو ولو میشه رو تخت.

- اخ... داغان شدم
قطره اشکی که از گوشه چشمش میادو پاک میکنه.
- اون عفریته رو نشونم بده




☆・*:.。.☆° ☆・*:.。.☆° ☆・*:.。.☆° ☆ ・*:.。.☆°




مطمئنا موهای ابریشمی و لخت و تا حدودی بهم ریخته اون زن برای بردن دل هرکسی کافی بود. موهای سفیدشو پشت گوش های کشیده اش داده بود؛ گوش هایی که نشون میداد اون زن یه الفِ
صورتش به طرف پنجره بود و بک دیدی بهش نداشت ولی از یه چیزی مطمئن بود و اونم این بود که باید شکست رو در برابر این زن قبول کنه.

⏳...POTION...💎 s1.CARNIVAL OF LEGEND #fullDonde viven las historias. Descúbrelo ahora