بانی کوچولوعه مسلح!

202 45 2
                                    

Chapter 12








- همه چی امادس؟

- بله ارباب فقط منتظریم جناب وو برده هارو بیارن

چان سری تکون میده و گوشیشو از جیبش بیرون میکشه. رویِ شماره مورد نظرش ضربه میزنه.
کریس بلافاصله جواب میده.

- بله؟

- دو ساعت دیگه مهمونی شروع میشه و تو معلوم نیس کدوم گوری هستی. اونوقت انقدر ریلکس به من میگی بله؟

- یه مشکل کوچولو پیش اومده. تو نمیخواد نگران باشی. خودم حلش میکنم

- فقط هرکاری میکنی بجمب. وای به حالت اگه دیر کنی

چانیول بدون اینکه منتظر جواب بشه تماسو قطع میکنه و میره سمت اتاق بکهیون.


.☆°・*:.。.☆°・*:.☆.☆°・*:.。.☆°・*:.☆.☆°・*:.。

- چیکار میکنید لعنتیا

کریس عصبانی بلند میشه و میره طرف منبع ایجاد کننده اختلال.

دستگیره رو که میگیره دستی میشینه روی دستش. سرشو بلند میکنه. جک با چهره ملتمسی نگاهش میکنه.

- خطرناکه رئیس... بهتره شما وارد نشین
کریس میدونست دستور چانیول در این مواقع چیه. اون باید کسی یا چیزی رو که براشون مشکل ایجاد کرده رو از بین ببره.

- چیزی نیس

کریس وارد اتاق میشه و اولین چیزی که میبینه یه پسر فوق کیوتِ که با اسلحه ش داره افرادشو تهدید میکنه؛ اون یه بانی ترسیده و بی پناه بنظر میرسید.

ینی افرادش انقدر احمق بودن که نمیدونستن اون بانی عرضه ادم کشتن نداره؟ سری از تاسف تکون میده.
- همه برن بیرون

- اما رئیس

- گفتم برین بیرون

همه افراد از اتاق میرن بیرون. فقط کریس و اون بانی کوچولو تو اتاق میمونن.

- چی از جونم میخواین؟

- اسمت چیه بانی؟

همونطور که دست بغل میزنه ریلکس میپرسه.

- هی..صبرکن ببینم. من بانی نیستم

- حالا هرچی.. اسمتو پرسیدم

- و اونوقت چرا فکر میکنی جوابتو میدم؟

کریس تکخندی به پسر ترسیده رو به روش میزنه.

- چه بانی عصبانی ای

یه قدم بهش نزدیک میشه.

- گفتم من بانی نیستم

با حرص میگه اما کریس، خونسرد شونه ای بالا میندازه و به اون بانی مسلح نزدیک تر میشه.

⏳...POTION...💎 s1.CARNIVAL OF LEGEND #fullDonde viven las historias. Descúbrelo ahora