"از خودت خجالت بکش. تو دیگر دختر بزرگی شدهای. گریه کردن کار درستی نیست؛ حالا به دستور من دیگر ساکت شو!"
اما اشک همچنان از چشمانش فرو بارید.
YOU ARE READING
The Mad Hatter
Paranormalگربه دست راستش را تکان داد و گفت: در این سمت یک کلاهدوز زندگی میکند، و در آن سمت یک خرگوش. هرکدام را که ببینی دیوانهاند. آلیس گفت: ولی من دلم نمیخواهد به سراغ افراد دیوانه بروم. گربه گفت: اوه! شما چارهای ندارید. اینجا همهی ما دیوانهایم. "این ف...
Chapter II: The Pool of Tears
"از خودت خجالت بکش. تو دیگر دختر بزرگی شدهای. گریه کردن کار درستی نیست؛ حالا به دستور من دیگر ساکت شو!"
اما اشک همچنان از چشمانش فرو بارید.