CITY OF WONDER [MONSTA X JOOKYUN]

part23

____چانگکیون___
مدت زیادی بود داخل اتاق سرد و تاریک نشسته بودم و سعی میکردم بدون خراب کردن کارم صداهارو به موقع به گوش مردمی که داخل سرزمین عجایب میشدن برسونم.

با روشن شدن چراغ قرمز کنار دستم متوجه شدم زمان کاری به پایان رسیده و یکروز دیگرو با موفقیت تموم کردم،نزدیک یک هفته‌اس که اینجا میشینم و دقیقا کارایی که جوهان میکرد رو انجام میدم.
و دقیقا عین این یک هفته جز دو سه بار اونم بدون هیچ حرفی اون پسر مرموز رو ندیدم.

سرم رو به پشتی صندلی کوچیکی که مخصوص من گذاشته شده بود تکیه دادم و سقف تاریک رو نگاه کردم.

حرفهای جوهان همش توی ذهنم رژه میرفت و من نمیدونستم باید چیکار کنم،

+قوی شم؟ من میترسم؟ پا به پاش برم؟ کجا برم؟

با نا امیدی نفسم رو رها کردم و پا به زمین کوبیدم.

+اخه منظورت از قوی شدن چیه هویج احمق؟

با حس کردن حضور کسی پشتم ترسیده از جا پریدم و تا بتونم بفهمم چیشده دستهام توسط دستی از پشت قفل شد و به تنه شخصی اشنا برخورد کردم.

انگشت های سردشو روی گلوم کشید و چونه ام رو به ارومی بالا داد. دست بزرگ سردی که دستهام رو گرفته بود و انگشتهایی که روی گلوم کشیده میشد معرف حضور خودش بود،جوهان.

خنده هیستریکی کردم و سعی کردم خودم رو ازش جدا کنم.

+باشه،تلاش خوبی بود جناب ترسناک دستمو ول کن.

صدای پوزخندش رو کنار گوشم حس کردم.
وقتی دیدم دستم رو رها نمیکنه شروع به تقلا کردم.

+بسههههه دستم درد گرفت،تو چرا یهو وحشی میشی؟؟؟ ولم کن دیگهههه بس...

منو دنبال خودش به تاریک ترین نقطه اتاق کشوند،دستهام رو رها کرد و با هل نسبتا ارومی که بهم داد به دیوار پشت سرم برخورد کردم،تا بخوام موقعیت رو درک کنم دستهام رو دوباره گرفت و بالای سرم قفل کرد.

داخل اون تاریکی بخاطر روشن بودن مانیتور ها فقط نیمی از صورتش رو میدیدم که دقیق جلوی صورتم بود.
قلبم به شدت میزد و اصلا متوجه این رفتارها نمیشدم.

+چ،چیکار میکنی،چرا منو و..

هیس کوتاهی کشید و طوری که نفسهاشو کامل حس میکردم نزدیکم شد.

_خیلی احمقی که نمیفهمی منظور از قوی شدن چیه!

بوی عطر تلخ و قویش باعث گیج شدنم شده بود و به سختی میتونستم روی حرفهاش تمرکز کنم اونهم با این نزدیکی زیادش.

+میتونی،میتونی جور دیگه ایم بهم بگی منظورت...اخخخ

با فشرده شدن دستم ناله ای کردم و سرم رو پایین انداختم.