رئیس جوان درحالی که مقابل ساختمان قرمز رنگ ایستاده بود بازدم عمیقش رو بیرون فرستاد و به سمت ماشینش برگشت.
ماشین شاسی بلند قرمز رنگی بود که متعلق به اموال برادرش بود و بهش اجازه داده بود تا مدتی دستش باشه.
در سمت راننده رو باز کرد و قبل از نشستن، کت سورمهای رنگ و رسمیش رو از تنش خارج کرد.به ارومی پشت صندلی جاگیر شد و کتش رو روی صندلی عقب گذاشت. طی این مدت بادیگاردش که حالا به دوست محبوبش تبدیل شده بود در سکوت به حرکاتش نگاه میکرد و تلاشی برای بهم زدن سکوت نمیکرد.
پسر لبخند کوچیکی زد و دستش رو به فرمون ماشین تکیه داد. نفس حبس شدهاش رو برای بار چندم بیرون فرستاد.
استرس تمام بدنش رو تحت کنترل دراورده بود اما همونطور که از برادر لی جوهان انتظار میرفت، میتونست به خوب بودن تظاهر کنه.
هون به ارومی نگاهش رو از پسرک گرفت و به ساختمان قرمز رنگ نگاه انداخت. کرواتش رو کمی شل کرد و نفسی گرفت.
"با اونهمه مواد و اسلحه غیر قانونی،قطعا کارش ساختس."
همزمان با تموم شدن جملهاش صدای پوزخند جهوون به گوشش رسید.
با تعجب نگاهی به پسرک که سرش رو به فرمون تکیه داد انداخت."چیزی..."
پسرک با صدای خشدار شده و بغض آشکاری زمزمه کرد.
"وقتی کوچیک بودم، محبورم میکرد تا همراهش به جاهایی برم که چیزی ازشون نمیفهمیدم."
هون متعجب منتظر موند.
صدای شکسته جهوون میتونست سنگی ترین دلهارو هم ذوب کنه."میدونی هون، در مقابل زجرایی که هیونگ کشیده چیزی نیست،مشکل زمانی بود که به خونه برمیگشتیم و بابت تک تک رفتارهام به حد بیهوشی کتک میخوردم."
پسرک تلاش میکرد تا با ریزش اشکهاش مقابله کنه اما متاسفانه سدی که ساخته بود دوام زیادی نمیاورد.
"مادرمهمیشه بین کتک ها، التماس اون مرد میکرد که من رو هم مثل "اون" ازش نگیره. هیچوقت نمیدونستم "اون" کیه."
هون به ارومی صفحه گوشیش رو لمس کرد و بی حرفی به پسر گوش سپرد.
"همه زندگیم رو با حضور نامرئی "اون" پیش بردم. همونی که فهمیدم همیشه مراقبم بوده، همونی که فهمیدم نگاههایی که حس میکردم روی خودم نگاهای نگرانش بوده."
سرش رو به ارومی از روی فرمون برداشت و بین اشکهاش لبخند کوچیکی زد، گوشیش رو برداشت و درحالی که اشکهاش صورتش رو پر کرده بودن زمزمه کرد.
"با همه بلاهایی که سر هیونگ اومده، ولی ازم خواست تا من تصمیم بگیره که اونرو به دست پلیس و قانون بسپاریم یا دست خودش!"
YOU ARE READING
CITY OF WONDER [MONSTA X JOOKYUN]
Fanfiction"اینجا دنبال چی میگردی؟" +یه صدا... "خطرناکه!" . کاپل: جوکیون( جوهان و چانگکیون) شوکی(شونو و کیهیون)