_شما به بیست و شش سال حبس و پرداخت چهارصد و پنجاه هزار دلار جریمه نقدی محکومید!
چکش چوبی قاضی محکم و پرقدرت بر روی میز عدالت فرود آمد.
مرد قد بلند با موهای سیاهی که رگه های نقره ای رنگی در بینشان به چشم میخورد از سر جایش بلند شد.
+جناب قاضی من اعتراض دارم.
_اعتراض وارد نیست.
وکیل هم به دنبال صحبت های او شروع کرد.
~قربان مدارک ارائه شده دلایل مستندی برای محکومیت موکل بنده نیست.
تهمت های وارده به ایشون نادرسته.
در خواست تجدید نظر دارم._میتونید برای دادگاه تجدید نظر به صورت قانونی اقدام کنید.
و دوباره چکشش را بر میز فرود آورد.
_متهم رو ببرید.
_ختم جلسه.
قاضی از جایش بلند شد و در حالیکه وکیل را از سر راه خود، بی توجه کنار میزد، سالن جلسه را ترک کرد.
+لعنتی!
نگاهی به پسر جوانی کرد که با دستهای دستبند زده شده، اخمهایی تنیده در هم و سری پایین انداخته توسط دو مأمور به بیرون هدایت میشد.
با قدم های بلند دوید و جلوی دو سرباز را گرفت.
+ میخوام باهاش صحبت کنم.
یکی از مأمورین به دیگری اشاره کرد و دو گام کوتاه عقب رفتند.
دستهای پسر را فشرد.
+از اونجا میارمت بیرون چانیول.
قول میدم هر طور شده اینکار رو بکنم._کریس شی.من همین الان هم زیادی بهت مدیونم.
بازدم عمیقی را که در سینه اش سنگینی میکرد، به سختی و لرزان بیرون فرستاد.
_راستش خودم هم دوست ندارم بیام بیرون. نمیخوام با دیدن دنیای بیرون یادم بیاد کسی که همه ی دنیام بود تو آتش خودم و خانواده ام سوخت.
+چانیول.
مطمئن باش اون از تو ناراحت نیست.چانیول نگاه خیس اش را در صورت مرد چرخاند.
_خودم چی؟
خودم نمیتونم از خودم به خاطر حماقتم ناراحت باشم؟کریس اشکهای جاری شده بر گونه پسر را پاک کرد و جسم خسته اش را به آغوش کشید.
_خودت رو سرزنش نکن.
من تلاشم رو میکنم تا تو رو از اونجا بیرون بیارم.
در ضمن تا حالا که جسدی پیدا نشده!
شاید بکهیون هنوز زنده باشه پسر!چانیول لبخند تلخی زد.
_اونقدر عقلم کار میکنه که بدونم نجات از آتش سوزی به اون بزرگی زیر بیست درصده و اینکه...
بغضش را فروخورد و ادامه داد:
_جسدی نیست چون تمام تنش تو اون جهنم خاکستر شده!
~قربان!
بیشتر از این نمیتونیم معطل کنیم.کریس دستی بر شانه چانیول کشید و عقب رفت.
وکیل که مردی حدودا سی ساله بود نزدیک شد.
_بهتره بریم بیرون.
کریس سری تکان داد و درحین راه رفتن به سمت در خروجی به حرفهای وکیل گوش میکرد.
_آقای وو فکر کنم قاضی رو خریدن.
کریس نیشخندی زد.
+هم قاضی رو خریدن هم اینکه تمام مدارکی که تیم فرستاده بود و علیه رئیس پلیس بود پاک کردند.
رسما تمام زحمات این مدت چانیول به هدر رفت و حتی برعکس خودش درگیر شد._درسته!
ولی خوشحالم که دست کم به خاطر شایعاتی که دنبالش رو گرفت بالاخره برکنار شد. اون کفتار لیاقت این مقام و منسب ها رو نداره.+ولی هنوز باند آشغال تر از خودش سر جاشه.
این پسر چقدر باید به خاطر پدرش آدم های مهم زندگی اش رو از دست بده؟!
حتی به پسر خودش هم رحم نکرده و اسمش رو از مأمورهای مخفی پاک کرده و به جرم خیانت در امانت و تهمت اینکه صاحب یه باند مافیای مواد مخدره و چندتا چیز دیگه میخواد بندازتش زندان تا دخلش رو بیاره._کاش میشد به یه طریقی اطلاعات سیستم ها رو برگردونیم تا هم ثابت کنیم چانیول واقعا نیروی مخفی بوده و هم اینکه مدارکی که علیه پدرش داریم رو بشه!
+خوش بینانه اما نشدنی!
در حالیکه بالاخره از آنجا خارج شده بودند؛ آقای کیم مجددا به حرف آمد.
_دوستاش نمیتونن شهادت بدن که چانیول واقعا جزو تشکیلات پلیس بوده؟
کریس سری تکان داد.
+به چند دلیل نه!
یک اینکه اونها هیچ مدرکی در این مورد نه دیدن و نه دارن.
حتی اگر هم مدرکی داشته باشن حالا که اسم چانیول از سیستم به طور کل پاک شده اثباتش خیلی چیز پیچیده ایه.
دو اینکه پدرش برای چانیول تهدید بزرگیه و نمیخواد بردار و دوستاش رو حالا که به یه جای امن رفتن در خطر بندازه.با رسیدن به جائیکه ماشینهایشان را پارک کرده بودند، وکیل گفت:
_آقای وو من باید برم.
کریس لبخندی زد.
+فکر نکنم اختلاف سنی سه ساله زیاد باشه. راحت باشید و کریس صدام کنید.
وکیل لبخندی زد.
_باشه. شما هم سوهو صدام کنید.
و سوار ماشین اش شد و با گاز دادن به سرعت رفت.
کریس نگاهی به آسمان کرد و زیر لب به خود زمزمه کرد:
+زندگی چندتا آدم رو میخوای نابود کنی تا به خودت بیای!
💫💫💫
پارت اول با عشق تقدیم شما لاولی ها 💕
YOU ARE READING
" UN "
Fanfiction💯💣🔥The killer season 2🔥💣💯 📍کاپل:چانبک( اصلی)، کریسهو ، کایسو، هونهان. 📍ژانر:جنایی،پلیسی، معمایی،رومنس. 📍یکبار در هفته آپ میشه.ووت و کامنت بیشتر باشه تعداد آپ بالاتر میره. 📖قسمتی از متن: "پایش را بیشتر بر روی پدال گاز فشرد و بازدم عصبی اش...