+من کجام؟
با زمزمه آرام و نامفهومی که شنید با تعجب و به سرعت سر برگداند و توانست چشمهای نیمه باز مرد روی تخت را ببيند.
حس خوشحالی عجیب و شیرینی در دلش جریان پیدا کرده بود و نمیتوانست باور کند که بالاخره مرد جوان توانسته از عالم بیهوشی بیرون بیاید.
فورا خود را به تخت رساند و به جسم غرق در خواب مرد نگاه کرد و با شوق دکمه کنار تخت را فشرد.
تا زمانی که پزشک و پرستار دیگری به اتاق بیایند بارها و بارها علائم مرد را بررسی کرد و هر دفعه متوجه میشد تمام اینها حقیقت دارد و تنها یک رویای کوتاه شیرین نیست.
_یوکی؟ اتفاقی افتاده؟
یوکی نگاهش را بین چشم های نگران پزشک و صورت مضطرب پرستار دیگر چرخاند و با صدایی که از خوشحالی تحلیل رفته بود پاسخ داد
~بهوش اومد آقای چا!
اون بهوش اومد و من چک کردم همه چیز رو! واقعا بهوش اومده.دکتر جوان هم مانند یوکی، پرستاری که از شدت شادی اشک در چشمهایش حلقه زده بود، به سمت بیمار رفت و بعد از مدتی که زیر نگاه نافذ و مشتاق دو فرد دیگر مرد را معاینه میکرد با لبهایی که طرح یک لبخند زیبا را داشتند به حرف آمد:
_بهوش اومده!
فقط الان خوابیده که عادیه!
لطفا به همسرش زنگ بزنید!
مطمئنا خیلی منتظر این لحظه بوده!~من انجامش میدم!
یوکی گفت و دوان دوان از اتاق خارج شد.
***
_بفرمایید؟
~ببخشید من با سویون شی کار داشتم!
_من سوهیون هستم!خواهرش!
مشکلی پیش اومده خانم؟~آه!سوهیون شی من از بیمارستانی که شوهر خواهرتون بستری ان تماس گرفتم. میخواستم بهتون خبر بدم که ایشون بهوش اومدن و بهتره به بیمارستان بیاین!
سوهیون با چشمهایی براق جواب داد:
_البته خانم!
ممنون که خبر دادید.سوهیون با لبخند محو و کمرنگی به سمت خواهرش چرخید که تازه از خواب بیدار شده و از اتاقش خارج میشد.
+کی بود؟
سویون در حالیکه ربدوشامبرش را در تن مرتب میکرد با چشمهایی همچنان بسته از خواب پرسید و جواب سوهیون به خوبی توانست خواب را از سرش بپراند:
_از بیمارستان!بهوش اومده!
سویون بعد از جیغ کوتاهی که کشید، پرسید:
YOU ARE READING
" UN "
Fanfiction💯💣🔥The killer season 2🔥💣💯 📍کاپل:چانبک( اصلی)، کریسهو ، کایسو، هونهان. 📍ژانر:جنایی،پلیسی، معمایی،رومنس. 📍یکبار در هفته آپ میشه.ووت و کامنت بیشتر باشه تعداد آپ بالاتر میره. 📖قسمتی از متن: "پایش را بیشتر بر روی پدال گاز فشرد و بازدم عصبی اش...