" UN "

" UN . 17 "

پول معجزه می‌کرد.
این اعتقادی بود که چانیول عمیقا باورش داشت.
معجزه پول، می‌توانست وجدان ها را بکشد، از کودکان قاتل و از انسان ها یک اسباب بازی بسازد.
پول می‌تواند قلبی را به دست بیاورد و چه بسا روحی را به آتش کشیده و نابود کند.

کلبه ای که برای اسکان در نظر داشتند به راحتی با خرید وسایلی توسط فیلیکس و لوکاس از دیپ وب و بازار سیاه تبدیل به یک پایگاه تمام عیار شده بود.

پرونده ها و اطلاعات به سختی و با تلاش های شبانه روزی درحال جمع آوری بودند و این بین هنوز چیز زیادی دستگیرشان نشده بود.

با توجه به آخرین اخباری که از طریق جاسوسانی که ایم را تحت نظر داشتند،متوجه شده بودند که او در مقر نیروی سی آی ای آمریکا مستقر شده.

اسنادی هم توسط ایمیلی ناشناس و ناگهانی به دستشان رسیده بود که به گونه ای نشان می‌داد ایم یک خائن و وطن فروش است و برای نیروی جاسوسی آمریکا کار می‌کند و این همان دست پشت پرده ای بود که به مراتب ایم را از گیر افتادن در چنگال پلیس نجات داده بود.
اکنون ایم شبیه یک مهره سوخته به نظر می‌رسید که دیر یا زود توسط دستهایی که تا کنون نجاتش دادند به آرامی از بازی حذف می‌شود.
از آنجایی که ایم به عنوان رئیس پلیس سئول مشکلات زیادی گریبان گیرش شد و مورد ظن مردم قرار گرفت او را برکنار کردند و دست نشانده دیگر خود اوه سهون را روی کار آوردند.
اینگونه بازی را همچنان در دست داشتند و دیگر نیازی به یک نیروی بی استفاده نداشتند.

احتمالا بعد از مدتی کوتاه ایم دوباره به سئول برخواهد گشت.
آن موقع چیزی نخواهد بود که او را نگه دارد.
البته اگر زنده برمی‌گشت.

همیشه کسانی که می‌دانند خطرناک هستند و ایم به عنوان مهره ای از کارافتاده،خیلی زیاد می‌دانست.

اگر شانس می آوردند و ایم را به نحوی نامحسوس به کره آورده و در جایی حبس می‌کردند و بی سر و صدا او را به پلیس کره و یا اینترپل تحویل می‌دادند، می‌توانستند یک شبیهخون به بازیگردانان زده و با استفاده از مهره سوخته اطلاعات زیادی کسب کنند و هم اینکه چانیول انتقام خودش را می‌گرفت.
اعدام با صندلی الکتریکی و شکنجه های دردناک اعتراف گیری ای که دوست داشت خودش به دستان خودش انجام دهد، شاید می‌توانست کمی از شعله آتش خشم و انتقام و نفرت وجودش را بکاهد.

افکارش بالاخرا به صورت یک جمله بیان شدند.

_میریم آمریکا.

دی او ابرویی بالا انداخت و پرسید.

~بعدش چی؟

_ایم رو میدزدیم و به پلیس تحویلش میدیم. خوشبختانه کریس رو داریم و اون کمک بزرگیه.
بعدش هم کل اون پرونده کثیف و سنگینش سرش رو به باد میده.