🔮Back Home🔮

222 49 19
                                    

🌟ستاره فراموش نشه🌟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🌟ستاره فراموش نشه🌟

🗡Part : 14🗡
🏠برگشت به خونه🏠

(Kris)

تا به دفترم برم و یه سری کارارو چک کنم یکم دیر شده بود و حالا ساعت ده و نیم بود که توی دفتر رئیس زندان نشسته بودم..

*جناب رئیس همونطور که براتون توضیح داده بودم سند رو آوردم چون قاضی حکم کرده بود با سند میتونیم لوهان رو آزاد کنیم..*

*اوم درسته..جناب وو ولی ..اون بدون این سند هم میتونه آزاد بشه..*

*چی؟؟ چطور ممکنه آخه..*

*گفتید شاکیش اوه سهونِ درسته؟*

*اوم..بله خودشه...*

*تقریبا نیم ساعت قبل از اینکه بیاین اینجا یه پسری از طرف آقای اوه اومدن و نامه ای بهم دادن که شاکی رضایت داده لوهان آزاد بشه..*

*ولی..عاخه امکان نداره..*

رئیس از توی کشوش پاکت نامه ای که چند دقیقه پیش کای بهش داده بود رو سمت کریس گرفت
بعد اینکه نامه رو باز کرد شروع کرد به تند تند خوندن محتواش...هه...خدا میدونه چه نقشه ای توی ذهنشه...براچی همینجوری یهو لوهان رو آزاد کرد؟؟ درسته که خوشحال بود لوهان آزاد میشه ولی حس خوبی به این ماجرا نداشت

*افسر کیم بیرونی؟*

*بله قربان..*

*برو و زندانی 007 اوه لوهان رو بیار از امروز آزاده*

*بله..*

بعد احترام نظامی ای که گذاشت از اتاق بیرون رفت و کریس تا وقتی لوهان بیاد با استرس با پاش روی زمین ضرب گرفت و توی فکر فرو رفت..

بعد ده دقیقه همون افسر برگشت منتهی این بار با لوهان! خیلی خوشحال بود که دوباره لوهان رو با لبخند میبینه..!
اولین باری که تو بازداشتگاه تتهاش گذاشته بود خیلی ترسیده و رنگ پریده بود ولی امروز..مثل اولین بار که دیده بودش لبخند درخشانی داشت و اون چشمای آهویی برق میزد..

*وکیل وو کارای آزادیش رو خودم درست کردم برگه هاشو میبرم نگهبانی دیگه نیازی نیست بیارینش اونجا..بعد تعویض لباساش میتونید برید..پسر جون دیگه دلم نمیخواد این اطراف ببینمتاا..مراقب خودت باش خیلی خوششانسی که همچین کسی وکیلته*

Lust In RevengeWhere stories live. Discover now