Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
🌟شرط آپ پارت بعد 20 ووت واقعا اگه این پارت به شرط ووت نرسه متاسفانه دیر به دیر و کم مجبورم آپ کنم🌟
🗡Part : 19🗡 🖤دیدار دوباره..!🖤
بعد بیرون اومدنشون از اتاق در رو آروم بست..نمیدونست به اون دوتا مرد مقابلش چی بگه پس فقط سرش رو انداخت زمین و به چان فهموند که اون بگه..
*اوم...به خاطر شوکی که بهش وارد شده بود و خونی که از دست داده بود..بدنش موقت توی شوک رفته..و .. از کمر به پایین فلج شده...*
سوهو با شنیدن اون جمله ها همون یه ذری جونی هم که داشت از بدنش رفت و نفهمید چجوری روی دستای کریس از هوش رفت...
*کریس سوهو رو بیار تو اتاق من..خستس باید یکم استراحت کنه...*
کریس سرش رو تکون داد و با کمک بک سوهو رو بردن داخل اتاق چان.. این طرف دیوار ولی کای با شنیدن اون حرفا پاهاش شل شده بود و کنار دیوار زانو زده بود..اون بچه..فلج شده بود..؟ عاخه..اونا...اونا که کاری نکرده بودن..کلافه دستی تو موهاش کشید دلش میخواست از ریشه درشون بیاره تنها چیزی که الان زورش بهشون میرسید موهاش بود..سریع بلند شد...انقدر عصبانی بود و داغ کرده بود که نفهمید چجوری خودش رو به جلوی بیمارستان رسوند و سوار ماشینش شد..همینجوری که عصبی پاش رو روی گاز فشار میداد شماره کیونک رو گرفت..
نزاشت حرفش تموم بشه و گوشیش رو قطع کرد..این دومین بار بود تو اون روز که اینکارو میکنه و میدونست کیونگ ازش ناراحت میشه ولی الان..الان هیچی براش مهم نبود..فقط میخواست به اون خونه ی کثیف برسه و سهون رو بکشه قسم میخورد میکشتش..
جلوی در فلزی حیاط که رسید دستش رو بدون وقفه روی بوق گذاشت تا نگهبانا حراصون در رو باز کردن و بعد از دیدن کای گذاشتن بیاد تو..ماشین رو تا وسط حیاط برد و بدون خاموش کردنش ازش اومد بیرون.. بعد ورودش به خونه اولین نفری که انتظارش رو میکشید اومد استقبالش..
