🔮Meryy Christmas🔮

195 60 26
                                    




🗡Part:29🗡

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

🗡Part:29🗡

🎄مری کریسمس🎄

جلو در کافه ایستاده بود و دستاشو با بخار دهنش گرم میکرد انقدر هیجان داشت که نمیتونست توی ماشین صبر کنه تا شیفت کاری کیونگ تموم بشه...بعد ده دقیقه یخ زدن تو سرما بالاخره از در شیشه ای بیرون اومد و سمت کای قدم برداشت..

*یاا..شالگردنی که برات خریده بودم کو اینجوری یخ میزنی که..*

لبخند زدی و محکم زد تو سر کای..

*صبح از بس عجله داشتی یادم رفت بردارم چطور اون موقع حواست نبود...خنگول..*

*یااا کیونگگ..اینجوری نکن..آییش..ولش کن اصا بدو بشین ببرمت یه جاییییییی...*

سوار ماشین شدن و بلافاصله کای بخاری رو روشن کرد و دستاش رو جلوش گرفت تا گرم بشه
سریع کمبرندش رو بست و با لبخندی که عضو جدایی نا پذیر اون روزش شده بود ماشین رو روشن کرد

*نمیگی کجا میریم..؟*

*یه خونه پیدا کردم بالاخره..اوم..چون اونجوری گفتی خیلی بزرگ نیست..ولی همه ی وسایل رو داره..
منطقه ی بدیم نیست..درکل خیلی خوبههه دلنشین و من خیلی دوسش دارم چون قراره با تو توش زندگی کنم..*

*نخریدیش که هنوز..؟*

*ن..نه نه چون گفتی نصف پولش رو میخوای خودت بدی نخریدمش هنوز..*

*خوبه..*

بعد چند دقیقه رانندگی تو خیابونای برفی سئول جلوی آپارتمان معمولی ای توی محله ی نسبتا متوسط پارک کرد و با ذوق به خونه اشاره کرد

*اینجاس..خیلی خوب نیست..ولی برای شروع بد نیست..بعدا میتونیم بهترش رو بخریم*

کای با پولی که داشت میتونست بزرگترین و شیک ترین خونه رو توی بهترین منطقه بخره
ولی چون کیونگ دوست داشت از تجملات دور باشه حاضر بود به خاطرش کنار خیابون هم بخوابه

آپارتمان چهار طبقه ای بود که از کنار دیوارش به سمت بالا پله میخورد و خونه ای که مد نظرش بود طبقه ی آخر بود
نسبت به خونه های دیگه ی اونجا کوچیکتر بود ولی عوضش تراس بزرگی داشت و اونجا یه میز و صندلی دو نفره بود که رو به شهر ویو داشت...

Lust In RevengeTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang