🔮Do You Love Him..?🔮

178 51 44
                                    

ووت بدید بعد بخونید امید وارم لذت ببرید😁💙🐻🌟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ووت بدید بعد بخونید امید وارم لذت ببرید😁💙🐻🌟

🗡Part : 24🗡

دوسش داری..؟💘

چند ساعتی بود تو ماشین نشسته بود و به نقطه ی نا معلومی خیره شده بود...چند روز میتونست این وضعیت رو تحمل کنه هنوز یه روز هم نگذشته بود عصبانی شده بود و از خونه زده بود بیرون..
هوا تاریک شده بود و چراغای شهر روشن مردم تو پیاده رو و خیابون درحال رفت و آمد بودن هرکدوم با یه حال خاصی..از ماشین بیرون اومد و پالتوش رو تو تنش صاف کرد سمت مغازه رفت و واردش شد

*میتونم کمکتون کنم قربان..*

*یه موبایل میخواستم با سیمکارتش*

*بسیار عالی مدل و قیمت خاصی مد نظرتونه..؟*

*نه..آخرین مدل باشه بقیش مهم نیست*

*حتما از این طرف..*

بعد نیم ساعت کارش تو مغازه تموم شد و سوار ماشین شد جعبه ی موبایل رو روی صندلی کناریش گذاشت و سمت خونه حرکت کرد..وارد حیاط عمارت شد که به خاطر تاریکی با چراغای کوچیک  راه سنگ فرش شده روشن بود
از پایین که نگاه میکرد چراغای اتاقش روشن بود پس بیداره..!وارد خونه که شد جز چراغای آشپزخونه بقیه چراغا خاموش بود و کسی رو نمیدید و حتی صدای کسی رو نمیشنید پس کجان..؟
پله هارو که یکی یکی بالا میرفت صدای جیغ و داد بیشتر میشد

*یااااااا کیونگسووووووو خیلی تقلب میکنییییی لوهان دارم براتتت*

*اورابانیییییی خیلی بدجنسیییییییی..*

*هاهاها یااا کایا یه دست دیگه ببازی باید تو این هوا بپری تو استخرررر*

در اتاقش رو که باز کرد...لوهان به تاج تخت تکیه زده بود و میخندید آجوما هم کنارش نشسته بود و براش میوه پوست میکند کیونگسو یه طرف تخت نشسته بود و کای هم یه طرف دیگه و لونا هم از گردنش آویزون بود و میخندید و یه سری کارت روی تخت ریخته بود و یه سری هم تو دستاشون

Lust In RevengeWhere stories live. Discover now