سلام لاولیا💖
حقیقتا خیلی برام سخت بود که بیام و اینا رو بنویسم
اونایی که از اول آواتار رو دنبال کردن یادشونه چقدر ذوق داشتم و همیشه سرموقع آپ می کردم
راستش نویسندگی برام یه دنیای فانتزی و قشنگه که میتونم باهاش برای چند لحظه هم که شده احساس آزادی کنم.
یادمه من با دو سه نفر شروع کردم و کم کم ریدرا بیشتر شدن... من حتی کسی رو هم نداشتم که ازم حمایت کنه و منو معرفی کنه به بقیه...یادمه با چه ذوقی تمام مدت واتپد رو چک کردم تا اولین کامنتم رو گرفتم....و یادمه که کی بود دقیقا....همیشه با ذوق چشمم به واتپد بود که کامنت هاتونو ببینم و جواب بدمنمیدونم چرا....من حتی ریدر زیادی هم نداشتم که اینقدر هیت گرفتم....دقیقا از پارت سه...یادمه وقتی که با ذوق اومدم چک کنم کامنتا رو و با حجم زیادی از توهین و تنفر رو به رو شدم...پرایوت مسیجم پر شده بود از اینا و چقدر حالم بد شد...بعد از اون همیشه همین اوضاع بود و روز به روز تعدادشون بیشتر میشد و من همش با یه لبخند و لحن نرم و مهربون سعی میکردم باهاشون صحبت کنم و آرومشون کنم
منظورم اینه که....مای آواتار حتی به اندازه فیک های دیگه هم ریدر نداره و معروف نیست....و حتی محتواش هم کاملا جنسی و اسمات و بی دی اس ام نبود که بعضیا باهاش مشکل داشته باشن...این حجم از هیت از کجا میاد؟...تمام مشکلشون کاپل اصلی بود...مشکلشون با کوکوی بود و میگفتن کوک نمیتونه تاپ باشه و این ته هست که تاپه...و خیلی چیزای دیگه که اگر بخوام بگم تا فردا طول میکشه(عزیزای دلم...همیشه یادتون بمونه سلیقه ها متفاوته و سلیقه هر کس برای خودش محترمه و چیزی که دوست داره براش با ارزشه....بیاید علایق دیگران رو زیر سوال نبریم:))
میدونم که همتون یه بار توی دلتون گفتین این چه وضعشه چرا اینقدر دیر به دیر آپ میکنه و اینا
بچه ها مای آواتار یه چیزی بیشتر از یه فیکه برام وقتی که استارتش زدم تمام هدفم یه عشق قشنگ و سافت بود که به واقعیت پسرا نزدیک باشه....جونگکوکی که مهربون و جنتلمنه و به قشنگی با تهیونگ حرف میزنه و باهاش رفتار میکنه و تهیونگ هم همینطور....حتی سعی کردم علایق و ویژگی های اخلاقی اعضا هم به شخصیت اصلیشون نزدیک باشه....من حتی چند پارت آیندش رو هم نوشتم ولی....
میدونید این حجم از هیت باعث شد من نزدیک به یکسال نویسندگی رو بزار کنار و تمام متنی که من طی این یک سال نوشتم همین مای آواتار بود چون نمیخواستم تسلیم شم....ولی خیلی برام سخت بود نوشتنش
در حدی که با هر اتفاق سریع بهونم رو پیدا می کردم و آپ رو متوقف میکردم...در صورتی که اون اوایل حتی در سخت ترین شرایط هم تایپ میکردم و آپ میکردم پارت جدید رو...حتی وقتی ماشینمون وسط جاده خراب شد و یه عالمه اذیت شدیم ولی من تایپ کردم تا پارت جدید رو برسونم
بچه ها من از ته قلبم از تک تکتون عذرخواهی میکنم...واقعا شرمنده همه اونایی هستم که همیشه حمایت کردن و کامنت گذاشتن و حتی سایلنت ریدرا
مای آواتار و ردی اور نات رو آنپابلیش میکنم چون جداً حس میکنم وقتشه که یکم فکر کنم و ببینم با خودم چند چندم
شاید یه روز دوباره ادامش دادم ولی نه به این زودی
عزیزای دلم با آنپابلیشش موافقید یا بزارم همینطوری بمونه؟ به هر حال به نظرم آنپابلیش شه بهتره چون واقعا یه فیک نصفه رو مخه
خیلی دوستتون دارم...همتون رو...نمیدونید که شما چقدر بهم حس زیبا و ارزشمندی میدید❤
لاو یو مای لاولیز💖
BẠN ĐANG ĐỌC
My Avatar
Fanfictionتو آواتار آتشی و من آواتار آب. دو نقطه دور از هم. دو نقطه مخالف و متفاوت.... آب و آتش اما.... با این همه تفاوت من و تو مکمل هم هستیم. همونطور که آب آتش رو خاموش می کنه. من هم می تونم آرومت کنم و مرهم دردت باشم ؛ آواتار من کاپل اصلی: کوکوی کاپل...