-پس اون بچه ی تخس الان یه هنرمند ِ!
با طولانی شدن ِسکوت، بی هوا نظر داد و نیم نگاهی به جونگین که کنارش نشسته و هیچ موضوعی جالب تر از تصاویرِ منعکس شده روی شیشه پیدا نمی کرد انداخت.
هنوز صبحانه رو کامل نخورده بودند که جونگده با پیامی از جونگین خواسته بود خودش رو سریع به گالری ِچانیول برسونه...
نیم ساعت از اون مکالمه و کلنجار رفتنِ سهون با لباس های تنگ و کوتاه ِسوهو می گذشت و حالا، با ظاهری غیرِ رسمی و لباس هایی که تیکه تیکه روی هم پوشیده بود، وضع ِمناسبی برای ملاقات با برادرِ جونگین نداشت.
دست های خیس از غرقِ سهون فرمون ِماشین رو محکم چسبیده بودند و سکوت ِجونگین کمکی به بازخواست کردنِ بی فکریِ پسرِ بزرگ تر نمی کرد. اگر جونگده می پرسید دیشب کجا بودند و چرا تا الان جونگین رو بر نگردونده چه جوابی داشت؟!
اگر با دیدنِ شلوارِ کوتاه و پیرهنی که با حرکتی اضافی روی شونه پاره می شد و به زور روی پولیورِ لک دارش پوشیده بود، حتی زحمت ِپرسیدنِ اون سوال رو هم به خودش نمی داد چی؟!
سهون-آبمیوه ت رو تموم کن.
به معجونِ جادویی که تو دست های جونگین نادیده گرفته شده اشاره کرد.خودش این اسم رو روی مخلوطِ انبه و شیر موزی که بدونِ کمکِ سوهو درست کرده گذاشت. پسرِ کوچکتر نگاهی به لیوانِ بزرگی که به اصرارِ موتورسوار به همراه آورده بود انداخت و نی رو بینِ لب هاش گرفت و همین حرکتِ حواسِ سهون رو از افکارِ آزار دهنده منحرف کرد.
جونگین-دور بزن!
-هوم؟!
-دور بزن... گالری نمیریم.
-چرا؟ چیزی جا گذاشتی؟ می خوای...
دستِ ش رو بالا آورد و جمله ی سهون رو نا تموم گذاشت و پسر به ناچار ماشین رو کنارِ خیابون نگه داشت.-سلام بک... ممنون... پیش چانیولی؟! هیونگ اونجاست؟ ... اره ... بهش بگو امروز اونجا نمیام... میخوام تنها باشم! نه ... البته که نه نگران نباش... فقط پیغامم رو بهش برسون... بکهیون... کارِ احمقانه ای نمی کنم فقط... الان وقت ِصحبت کردن با هیونگ نیست. من... نمیدونم چی بهش بگم یا ... باشه... ممنون.
YOU ARE READING
[COMPLETED]•⊱ BEFORE U GO ⊰• (SeKai chanbaek)
General Fiction⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن Before U Go | قبل از اینکه بری... کاپل: سکای، چانبک (فرعی) ایونهه (فرعی) ژانر: رئال،رمنس،درام نویسنده: LA7 "همیشه فکر میکردم چیزی بینِ اون لبخند ها کمه... اونقدر خوب نقش بازی میکردی که فقط منی که تمام و کمال...