پشت میز تحریر نشسته بود و مشغول تست زدن بود... دانش اموز اونقد درس خونی نبود اما هوش خوبی داشت...
ورق میزد اما ذهنش جای دیگه ای سیر میکرد... هنوز درباره جانی و معلم جانگ کنجکاو بود و خوب میدونست تا کنجکاویش رو برطرف نکنه نمیتونه روی درس تمرکز کنه...
باید حلش میکرد
گوشیش رو از روی میز برداشت و با شماره ی جانی که اونو «کله زرد نچسب! » سیو کرده بود تماس گرفت
بعد از اولین بوق صدای بم جانی پیچید
+الو
_کجایی؟
+توی حیاط... چیزی شده؟
_بیا بالا کارت دارم
منتظر جواب نموند... گوشی رو قطع کرد و روی میز گذاشت... هوفی کشید و سعی کرد بیشتر توی پوسته ی پرروی خودش فرو بره
چند دقیقه گذشته بود که تقه ای به در خورد و در به ارومی باز شد
_بت یاد ندادن منتظر اجازه ورود بمونی؟
+ اوه ببخشید اولیا حضرت
جانی با پوزخند بیرون رفت و دوباره در زد
_مسخره... بیا تو
در باز شد و جانی دوباره داخل اومد... گوشه ی اتاق ایستاد و دستاش رو توی جیب شلوار راسته مشکیش سر داد
+ خب... کارم داشتی
_بشین
تن به تخت اشاره کرد و گفت اما جانی همچنان سر جاش ایستاد
+ ممنون... تختت پر از موی گربه س... روی لباسم میمونه !
تن بهت زده چرخید و مستقیما به جانی زل زد
_چی... گربه کجا بود؟!
جانی با ارامش گفت
+میدونم دیشب دوباره قایمکی گربه اوردی توی اتاقت
تن شوک زده از جا بلند و با چشمای ریز به جانی زل زد_وات د فاک... ببینم توی اتاقم شنود گذاشی؟!
جانی پوزخندی زد و تکیه شو به دیوار پشت سرش داد
+نیازی بهش ندارم...خودت خودتو لو میدی
تن اخم واضحی کرد و گیج پرسید
_من؟!
جانی سرش رو تکون داد
_چطور فهمیدی؟!
جان با لبخند شیطنت امیزی ابروهاش رو بالا انداخت
+قرار نیست همه چیو بهت بگم تن لی!
_عوضی
تن زیر لب غرید و روی تختش نشست... اون مرد از هر فرصتی برای راه رفتن روی مخ تن استفاده میکرد
YOU ARE READING
𝐁𝐥𝐨𝐧𝐝𝐞 ✥ 𝐉𝐨𝐡𝐧𝐭𝐞𝐧
Fanfiction➷couple: johnten, jaeyong, chanbaek, nomin ➷genre: romance, comedy, smut, school life, angest Update: everyday! ➷summary: به راستی عشق چطور مسیر خودش رو به قلب انسان ها پیدا میکنه؟! آیا حضور اون رو احساس میکنیم ؟! یا مثل حرکت بیصدای خون در رگهامو...