پاکت کود رو باز کرد و با پیمانه کمی از پودر سبز رنگ رو توی ابپاش ریخت... رنگ سبز روشن توی اب پخش شد و تیونگ بعد از خوب هم زدن مایع اون رو پای سانسوریا های لبه ی دیوار ریخت...
اب پاش رو کناری گذاشت و با انگشت خاکی که روی پاجوش کوچیک رو پوشونده بود کنار زد
_سلاام...با لحن کیوتی به اون گیاه کوچیک که به تازگی از زیر خاک سر دراورده بود گفت و لبخند زد
+تیونگ!
با شنیدن صدای جمین سرش رو بالا برد
_بله قربان
+ چقد کارت طول میکشه!؟
_پنج دقیقه ی دیگه تمومه
+ خوبه... نمیخوام وقتی مشتریا میان کف رستوران بیلچه و خاک و کود ببینن
تیونگ لبخندی زد و سرشو تکون داد
_خیالتون تخت
کمی اونطرف تر سونگچان مشغول پاک کردن میز های شیشه ای بود و چنلا دستمال و ادویه ها رو روشون میچید
جمین مسیرش رو سمت دو پسر کج کرد و با اخم بهشون توپید
+شنیدم دیشب یه مشتری اومده و میخواستین ردش کنید؟مگه بهتون نگفتم همیشه و در هر شرایطی باید مشتری رو بپذیرید... مشتری پول میاره و پول ضامن بقای اینجاست...
چنلا و سونگچان دست از کار کشیدن و با تعظیم از جمین عذرخواهی کردن...
جمین هم بدون گفتن حرف دیگه ای رفت و خودشو به صندوق رسوند...
سونگچان همونطور که دستمال رو روی میز میکشید زمزمه کرد
-نمیشد اینقد سختگیر نباشه
چنلا به همون ارومی جواب داد
- ناجمینه دیگه... مثل آقای خرچنگ توی باب اسفنجی پول دوسته !
سونگچان خنده ی ارومی کرد و روی لبه ی استیل میز رو دستمال کشید
-تو و من اختاپوسیم
چنلا با سر تایید کرد
-باب اسفنجی هم اون تیونگ همیشه خوشه... دیشب چجوری با نیش باز برای مرده غذا برد
سونگچان با سر تایید کرد و جواب داد
-ولی من حس میکنم یه چیزایی بینشون بود... دیدی چقد بعدش با هم حرف زدن؟
*
*
*
«فلش بک- شب گذشته»لقمه ی مرغ سوخاری رو توی دهنش گذاشت و از طعم شیرین و تندش غرق لذت شد
از تیونگ ممنون بود که به داد معده ی گرسنه ش رسیده بود!
و ذهنش هم تماما درگیر تیونگ بود!پسری که تن اونطور از پشتکار و تلاشش تعریف میکرد... کسی که از شونزده سالگی اینقدر سخت تلاش کرده و هربار جهیون اونو دیده درحال کار کردن یا درس خوندن بوده...
YOU ARE READING
𝐁𝐥𝐨𝐧𝐝𝐞 ✥ 𝐉𝐨𝐡𝐧𝐭𝐞𝐧
Fanfiction➷couple: johnten, jaeyong, chanbaek, nomin ➷genre: romance, comedy, smut, school life, angest Update: everyday! ➷summary: به راستی عشق چطور مسیر خودش رو به قلب انسان ها پیدا میکنه؟! آیا حضور اون رو احساس میکنیم ؟! یا مثل حرکت بیصدای خون در رگهامو...