34.Little secret

93 25 8
                                    


.
.
.
.
.
.
.
.
.

-"یک دقیقه و سی ثانیه!!"




میکی که ساعت دستش بود زمان رو با هیجان اعلام کرد


یک دقیقه و سی ثانیه بود که هری و لویی داشتن همو میبوسیدن و هیچکدومشون عقب نکیشده بودن..




_" حواستون باشه بازنده باید یه چیزی بهمون بده!"




شان با لبخند گفت و به اون دو مرد که با چشمای بسته داشتن همو میبوسیدن خیره شد..



_ " نایل میگم که این دوتا به نظر میاد دارن لذت میبرن..
فکر کنم رو هم کراش دارن"



شان دمه گوش همسرش با‌خنده گفت و بعد این نایل بود که با لبخند خشکی به شان نگاه کرد و شان هم فرصتو مناسب دید و صورتشو جلو آورد و نایلو بوسید و عقب کشید.




- " هولی شت!
شد دو دیقه و ده ثانیه"




میکی با هیجان بیشتر گفت و از الان میشد صدای نفس های عمیق و خفته اون دو پسرر رو شنید.




+" میتونم بگم این طولانی ترین بوسه لویی بوده!"




زین با خنده گفت و بقیه هم خندیدن ولی لیام،

عمیقا تو خودش بود و فکر اینکه اون دختر بچه تا این موقع شب تنها مونده به شدت عذابش میداد..



بنابراین از جاش بلند شد و رو به نایل و شان گفت



" گایز من.. باید برم خونه ببخشید که بیشتر نمیمونم"




نایل سری تکون داد و شان گفت




_ " حتما پسر خوب شد که اومدی"





لیام لبخندی زد و بعد دو تا پشت هری که داشت هنوز لوییو میبوسید زد که باعث شد هری کمی جا به جا شه و لباش از روی لبه ای پسر مقابلش برداشته شه و همون موقع زین خنده ایی بلند کرد و با هیجان فریاد زد




" هری استایلز تو یه بازنده ایی!!"




هری که کمی عرق کرده بود دستی به موهای تقریبا بلندش کشید و با نفس نفس جواب داد





* " تقصیر لیامه پسر!
من هنوز اون قدر نفس کم نیاورده بودم"






زین شونه ایی بالا انداخت و بعد بلند شد و وسط خونه درست پیش لویی رفت و دست اون پسرو بالا گرفت و با صدای بم شدش بخاطر مصرف زیاد الکل گفت




" برنده امشبمون لویی تاملینسونههه!"






و همه دست زدن و بطری های آبجو شونو بخاطر لویی بالا بردن و به سلامتیش نوشیدن.





[•••Two Ghosts•••]  [ Z.M][L.S][N.Sh]Where stories live. Discover now