17.party

105 24 16
                                    

[Pls Vote and Cm]










زین پِکی از سیگارش زد و دودشو توی هوا فرستاد و به بقیه داستان هیجان انگیز لویی گوش سپرد.

لویی با هیجان در حال تعریف کردن داستان و بلا هایی که قرار بود سر استایلز در بیاره حرف میزد و میکی هم که از اون شب رفیقشون شده بود کنارشون نشسته بود و از ساندویچش گاز میزد و گوش میداد.

-" خلاصه که
این پسره پولدار قراره حسابی بره سرکار.."


لویی گفتو بلند خندید و میکی هم با دهن پر خندید و زین تنها پک دیگه ایی از سیگارش زد.

لویی به چهره درهم زین خیره شد .

" زین..اتفاقی افتاده؟ "


زین نگاهشو از زمین کند و به دوستش داد


" نه.... فقط یه مسئله ریز ذهنمو درگیر کرده"


لویی سری تکون داد و دوباره از میکی پرسید

" راستی رفیق خوش اخلاقت کجاست؟"

میکی لقمه توی دهنشو قورت داد و بی تفاوت گفت

" نمیدونم.... گفت کار داره و رفت "



لویی آهانی گفت باز شروع کرد..

انرژی اون پسر امروز به اخرین حد خودش رسیده بود!


" گایز..
من به یه پارتی احتیاج دارم کسی امشب پارتی نداره؟"

میکی سری تکون داد و جواب داد

" نه مَرد..!
فقط چند روز به امتحانا مونده کسی پارتی نمیگیره"

لویی یدونه توی سرش زد و کلافه نالید

" حالا باید این پسره خُشکو کدوم گوری ببرم!"

میکی شونه ایی بالا انداخت و گفت

" میتونیم خودمون پارتی بگیریم.."


زین اخم کرد و گفت

" و به چه مناسبت میخوای مهمونی بگیری؟"



میکی یه گاز دیگه از ساندویچ سردش زد و با دهن پر گفت

" چمیدونم!
مصلا میتونیم بازگشت لیام به زندگیه تخمی وارانشو جشن بگیریم..!"


لویی که انگار جرقه ایی توی دهنش زده شده باشه با هیجان گفت

" اره همینه..!
من استایلزو میارم زین هم دوست پسر کوچولوشو و خب.. تو هم...."

میکی سریعا گفت

" عام.. چطوره اون پسر مو قرمزه هم دعوت کنیم؟"

زین خندید ..

همون شب فهمیده بود که میکی صد در صد استریت نیست!

لویی که برنامش جور شده بود و باری از روی شونه هاش برداشته شده بود و تازه تونست نفس راحتی بکشه و همون موقع زین نگاهی به ساعت قدیمی و رنگو رفتش انداخت و گفت

[•••Two Ghosts•••]  [ Z.M][L.S][N.Sh]Onde histórias criam vida. Descubra agora