Part 21

1.4K 196 23
                                    

بعد از اینکه نودلی آماده رو به زور با جونگ کوک روی یک میز خورده بود، حالا سر کلاس نشسته بود و حرف های استادی رو می شنید که در اصل نمی شنید و تمام حواسش پی حرکت های کوک بود.

توقع نداشت بعد از بیدار شدنش با مهربونی باهاش برخورد و اون رو برای خوردن غذا نگه داره. به حرف های جیمین فکر کرد و این رفتار رو گذاشت پای عذاب وجدان پسرک برای جبران رفتار مناسبی که باهاش کرد.

و اما ذهن درگیری دیگه اش پسر مو طوسی سر همون کلاس، یعنی کیم نامجون بود.
به شانس خودش و جونگ کوک لعنت فرستاد که نامجون با اون ها تایم های مشترکی برای کلاس هاش داره.

به مو طوسی قد بلند حسودی می کرد چرا که اون لعنتی زمانی تونسته بود صاحب جونگ کوک بشه و از طرفی براش متاسف بود که اون کلوچه شیرین رو از دست داده بود.

سعی کرد از فکر و خیال هاش بیرون بیاد و دنبال راهی برای مواجه نشدن اون دو نفر باهم باشه.
رو کرد به جیمین کنار دستش که سخت مشغول نکته برداری از حرف های استاد بود. آروم صداش زد و جیمین بدون بلند کردن سرش از دفتر و نگه داشتن خودکارش هوم کوتاهی در جواب کرد.
_  به جونگ کوک پیام بده بعد کلاس بیاد کتابخونه.

جیمین که خودش به فکر بود خیال تهیونگ رو راحت کرد:
_  نگران نباش گفت تنها کلاسیه که امروز داره و بعد اتمامش سریع میره خونه پس نامجون رو نمی بینه.

وقتی خاطرش آسوده شد، به صندلیش تیکه داد تا بتونه بهتر روی درس در حال تدریس تمرکز کنه اما باز هم نتونست چندان حواسش رو جمع کنه چون مو فندوقی مثل طلسمی شکسته نشدنی روی ذهنش مهر شده بود.

.

.

.

.

_  نمی خوای بهم بگی بین تو و تهیونگ چه اتفاقی افتاده بود؟

ماگ حاوی شکلات داغ رو از لب هاش دور کرد و سرش رو به سمت پسر عموی کنجکاوش گردوند:
_  گفتم ما فقط دعوا کردیم همین.

جیمین قصد نداشت به اون زودی تسلیم بشه:
_  سر چی؟

به زمین خیره شد:
_  یه چیز مسخره.. خودت بهتر حال من رو می دونی.

ابروهاش رو بالا انداخت و به سمت پسرک مشکوک خم شد:
_  هی کوک به من دروغ نگو! چون هر موقع دروغ می گی بهم نگاه نمی کنی و به اون زمین زیر پات خیره می شی!

به چشم هاش خیره شد.
باید حقیقت رو می گفت؟
بالاخره که می دونست پسر عموی فضول مصممش از قضیه سر در میاره پس چرا خودش زودتر راحتش نمی کرد؟

ابرو هاش رو داخل هم گره زد و گفت:
_  من دروغ نگفتم چون اون موضوع واقعا مسخره است... عاشق یه روانی بی ثبات شدن برای من نهایت مسخرگی و مضحک بودنه جیمین!

Blue life S1 | CompletedWhere stories live. Discover now