❁Six❁

10.7K 1.4K 155
                                    

*Tae*

تهیونگ در اولین اتاقی که دستش بهش رسید رو باز کرد و خودش رو به داخل پرتاب کرد ‌.

نفس هاش بند اومده بود ، وقتی که بین اون شلوغی جمعیت چشمش به مامور عذابش افتاد ، حتی دیگه حس نمی‌کرد خونی توی رگ هاش جریان داشته باشه ، اما وقتی جی هیوک هم متوجه نگاه خیره تهیونگ شد و باهم چشم تو چشم شدن ، انوقت بود که همه چیز بهم ریخت!

تهیونگ به پشت در تکیه کرد و لحظه ای چشم هاش رو بست ، تمام روز ها و خاطرات بدی که جی هیوک براش رقم زده بود و به یاد آورد .

سه سال پیش ، وقتی که جانگهو ، پدر تهیونگ رو چاقو زده بود ، زمانی که پدرش با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد ، تهیونگ فهمید پدرش به اصرار مادرش توی یه قمار شرکت کرده ، اما پدر تهیونگ به اندازه ای خوش شانس نبوده که اون قمار رو ببره .

درواقع پدر تهیونگ حتی نمیدونسته که با چه کسایی قراره پشت میز بشینه!

سر اون میز پنج نفر حضور داشتن .
پدر تهیونگ ، جئون جانگهو ، پارک کیونگسو ، لی مین‌آه و جی هیوک...

جی هیوک کسی بود که اون بازی رو برنده شد ، اما اون بازی از اولشم با تقلب شروع شده بود!

پارک کیونگسو و جی هیوک باهم از قبل قرار بسته بودن ، سه نفر باقی کسایی بودن که قربانی این بازی شدن!

پدر تهیونگ به جی هیوک چهارصد میلوون وون بدهکار شد ، اما این قسمت بد ماجرا نبود...

مادر تهیونگ بویی از همسری و مادری نبرده بود ، اون زن پس فطرت نقشه فرار به خارج رو همراه پارک کیونگسو کشیده بود ، اون زن میخواست از شر شوهر خودش خلاص بشه و برای همین اون رو وارد این بازی کثیف کرد!

وقتی که جئون جانگهو توی پاساژ مادر تهیونگ رو با پارک کیونگسو دید ، تصور کرد که پدر تهیونگ و پارک کیونگسو کسایی بودن که باهم دست به یکی کرده ان و اون رو توی بازی شکست دادن...

جانگهو پدر تهیونگ رو مقصر می‌دونست ، برای همین نتونست اون هیجان اولیه و خشمش رو کنترل کنه و اشتباهی رو مرتکب شد که بخاطرش مجبور شد حتی آزادی اش رو فدا کنه!

عدالت ، عدالت بود! هر مجرمی باید سزای عملش رو میدید! تهیونگ به این مسئله اعتقاد داشت .

اما تهیونگ میدونست وقتی هم که پدرت حسابی بدهکاری بالا بیاره ، اون تهیونگه که باید جواب بدهکار هارو بده!

وقتی که مادر تهیونگ ، همراه پارک کیونگسو اونم تنها بعد یک هفته از مرگ پدر تهیونگ ازدواج کرد و باهاش به خارج از کشور رفت ، تهیونگ واقعا تنها شده بود...

قلب تهیونگ شکسته بود ، اون هم پدرش رو از دست داد هم مادر سنگدلش رو...و هم جانگکوک رو...

Lips on your skin|KookvWhere stories live. Discover now