* Tae *
به پیامی که از شماره ناشناس براش فرستاده شده بود زل زد
" باید ببینمت...امانتی ای از کیم سوکجین برات دارم "
تهیونگ میدونست اون شماره ناشناس برای مادرشه
آهی کشید و به جانگکوکی نگاه کرد که با حوله ای دور کمرش با خنده از حموم خارج شد- یا چرا امروز انقدر شاد و شنگولی؟!
جانگکوک با حرف تهیونگ نیشخندی زد و دستشو به کمرش زد
- شاید بخاطر اینه که درد کمرم بهتر شده! میدونی تهیونگا اگه قرار باشه همیشه انقدر فعال و هات باشی من تنهایی از پست بر نمیام باید یکی دیگرم استخدام کنیم!
تهیونگ سرخ شد ، اگه حالت عادی بود جانگکوک رو سرزنش میکرد اما با پیامی که از اون زن گرفته بود حوصله بحث کردن با جانگکوک رو نداشت .
جانگکوک که متوجه پریشونی تهیونگ شد ،کنارش روی تخت نشست
- اتفاقی افتاده؟!
تهیونگ مشغول کندن گوشه انگشتش شد
- اون زن میخواد ببینتم...گفت از سوکجین امانتی ای داره!
جانگکوک ابرویی درهم کشی و زیرلب غر زد
- زنده و مُرده اش دردسره!
تهیونگ اخم غلیظی به جانگکوک کرد که اون پسر از گفتن این حرف پشیمون شد
- امشب توی کلاب قبلی مهمونی مگه نداریم تهیونگا؟!
تهیونگ توی دلش به جانگکوک خندید ، اون پسر فکر میکرد که قراره به کلاب قبلی برن درحالی که قرار بود به ساختمون پشتی ، جایی که هوسوک و تهیونگ بازسازی کرده بودن برن .
- یاح جانگکوکا! ولی خب شاید قبلش بتونم ببینمش...
جانگکوک پوزخندی زد و لباس زیرش رو به تن کرد
- تا اسم سوکجین شنیدی دلت خواست تا دوباره اون زن رو ببینی؟!
تهیونگ مشغول بازی با نخ رو تختی شد و در نهایت صداقت رو انتخاب کرد ، شونه ای بالا انداخت
- اره!
جانگکوک دستی به سینه زد و چشم هاشو چرخوند
-کجا میخوای ببینیش؟!
اما با شنیدن جواب تهیونگ ماتش برد
- سر قبر جین!
جانگکوک چشم هاشو ریز کرد
- اصلا وقت مناسبی برای شوخی نیست کیم تهیونگ!
- منم شوخی نکردم! من میخوام آخرین دیدارم رو با اون زن توی قبرستون کنم...
جانگکوک لباشو روی هم فشار داد ، در هر صورت فهمیدن اینکه چی توی سر تهیونگ میگذره کار آسونی نبود!
YOU ARE READING
Lips on your skin|Kookv
Random[] Completed [] •• - " من مجانی برات مسابقه نمیدم کیم تهیونگ! باید در ازای بدهکاریای تو به اون هیوک عوضی یه چیزی هم نصیب خودم بشه ، درست نمیگم؟!" - "من...من چیزی ندارم که بهت بدم جانگکوک..." - " اشتباه نکن! تو خودتو داری! " •• Kookv 🔞 •• - " میخو...