❁Twenty-Seven❁last p

8.8K 1.1K 402
                                    

* Tae *

به پیامی که از شماره ناشناس براش فرستاده شده بود زل زد

" باید ببینمت...امانتی ای از کیم سوکجین برات دارم "

تهیونگ میدونست اون شماره ناشناس برای مادرشه
آهی کشید و به جانگکوکی نگاه کرد که با حوله ای دور کمرش با خنده از حموم خارج شد

- یا چرا امروز انقدر شاد و شنگولی؟!

جانگکوک با حرف تهیونگ نیشخندی زد و دستشو به کمرش زد

- شاید بخاطر اینه که درد کمرم بهتر شده! میدونی تهیونگا اگه قرار باشه همیشه انقدر فعال و هات باشی من تنهایی از پست بر نمیام باید یکی دیگرم استخدام کنیم!

تهیونگ سرخ شد ، اگه حالت عادی بود جانگکوک رو سرزنش میکرد اما با پیامی که از اون زن گرفته بود حوصله بحث کردن با جانگکوک رو نداشت .

جانگکوک که متوجه پریشونی تهیونگ شد ،کنارش روی تخت نشست

- اتفاقی افتاده؟!

تهیونگ مشغول کندن گوشه انگشتش شد

- اون زن میخواد ببینتم...گفت از سوکجین امانتی ای داره!

جانگکوک ابرویی درهم کشی و زیرلب غر زد

- زنده و مُرده اش دردسره!

تهیونگ اخم غلیظی به جانگکوک کرد که اون پسر از گفتن این حرف پشیمون شد

- امشب توی کلاب قبلی مهمونی مگه نداریم تهیونگا؟!

تهیونگ توی دلش به جانگکوک خندید ، اون پسر فکر میکرد که قراره به کلاب قبلی برن درحالی که قرار بود به ساختمون پشتی ، جایی که هوسوک و تهیونگ بازسازی کرده بودن برن .

- یاح جانگکوکا! ولی خب شاید قبلش بتونم ببینمش...

جانگکوک پوزخندی زد و لباس زیرش رو به تن کرد

- تا اسم سوکجین شنیدی دلت خواست تا دوباره اون زن رو ببینی؟!

تهیونگ مشغول بازی با نخ رو تختی شد و در نهایت صداقت رو انتخاب کرد ، شونه ای بالا انداخت

- اره!

جانگکوک دستی به سینه زد و چشم هاشو چرخوند

-‌کجا میخوای ببینیش؟!

اما با شنیدن جواب تهیونگ ماتش برد

- سر قبر جین!

جانگکوک چشم هاشو ریز کرد

- اصلا وقت مناسبی برای شوخی نیست کیم تهیونگ!

- منم شوخی نکردم! من میخوام آخرین دیدارم رو با اون زن توی قبرستون کنم...

جانگکوک لباشو روی هم فشار داد ، در هر صورت فهمیدن اینکه چی توی سر تهیونگ میگذره کار آسونی نبود!

Lips on your skin|KookvWhere stories live. Discover now