After Story p1

10.4K 1.1K 204
                                    

*kook*

کلافه حوله باشگاهش رو روی صندلی انداخت و چشم هاشو توی کاسه چرخوند

- ما هفت ساله باهمیم ، اگه از من بدش میومد این هفت سال کوفتیو چرا باید باهام میموند؟

هوسوک که فهمید حسابی با حرفش گند زده ، پشت گردن رو خاروند و نزدیک جانگکوک رفت

- خب میدونی چیه ، اگه میگی که بهت کم اهمیتی میکنه ، شاید دوستت داره ، ولی پای یکی دیگه هم وسط باشه!

جانگکوک با ابروهایی گره خورد سمت هوسوک برگشت

- منظورت چیه دقیقا هوسوکا؟

هوسوک گوشه لبشو گاز گرفت ، نگاهی به در باز اتاق تعویض لباس انداخت تا راه فرارش رو برای بعد از حرفش چک کنه

- میدونی ، ازونجایی که تهیونگ شخصیت خاصی داره ، شاید...شاید به تریسام علاقه داشته باشه؟! هوم؟!

وقتی چشم های جانگکوک هر لحظه گرد تر و گرد تر میشد ، هوسوک سمت در رفت و قبل از خارج شدن دستشو زیر چونش گذاشت

- چندباری لخت منو دیده شاید عاشقم شده!

-هوسوکااا!

و بعد از فریاد جانگکوک ، صدای خنده هوسوک بود که کل فضای باشگاه رو پر کرده بود ، جانگکوک بی‌حوصله وسایلش رو جمع کرد و ساک باشگاهش رو روی دوشش انداخت ، تمام طول مسیر باشگاه به خونه رو درحالی که رانندگی میکرد به فکر رفتار های خشک تهیونگ بود .

از وقتی تهیونگ شروع به کار کرده بود ، جانگکوک زیاد شاهد شب های اعصاب خورد کن و صبح های پر استرس قبل از دادگاه های تهیونگ بود ، تهیونگی که فراموش میکرد غذا بخوره یا مدام وقتی که پرونده های حقوقی اش رو میخوند ، تار های موهاش رو توی انگشت هاش فشار میداد و جانگکوک مجبور بود تمام این چندسال بجای تهیونگ ، ازش مراقبت کنه!

اما اینبار فرق میکرد ، دفعه های قبل هروقت توی کار وکالتش به مشکلی بر‌میخورد با جانگکوک در میون میذاشت اما اینبار همش از جانگکوک دوری میکرد ، سر میز شام حاضر نمیشد و اگه با جانگکوک حرف مختصری هم میزد نگاهشو بهش نمیداد ، و بدتر از همه موقع سکس بود!

تهیونگ انقدر توی افکارش غرق میشد که جانگکوک چندین دفعه مجبور شده بود به تهیونگ یادآوری کنه که دارن چه کاری انجام میدن ، و تهیونگ رو از افکارش بیرون بیاره!

با زدن ریموت ، در عظیم و سفیدرنگ حیاط رو باز کرد ، روزی نمیشد پاش رو توی خونه اش بذاره و یاد کیم سوکجین نیوفته!

ساکش رو روی دوشش انداخت و سمت خونه راه افتاد ، خیلی وقت بود که برق های این خونه بزرگ خاموش شده بود ، غیر از چراغ های حیاط ، هیچ چراغ دیگه ای روشن نبود ، مگر اتاق سمت چپ طبقه دوم!

Lips on your skin|KookvWhere stories live. Discover now