*jimin*با بزرگ تر شدن جیمین بهونه گیری ها و خواسته هاش بیشتر و سخت تر میشد ، مادرش به خوبی متوجه نیازهایی که برطرف نمیشد بود ، ولی کاری از دستش بر نمیومد...
جیمین از وقتی شیش سالش شده بود بیشتر از قبل با مادرش بحث میکرد و در آخر مادرش مجبود بود سر جیمین داد بکشه تا جیمین رو بیخیال خواسته هاش بکنه...
جیمین به تازگی یه گربه پشمالو میخواست ، اما مادرش میدونست که تا وقتی توی اون گاراژ زندانی هستن نمیتونه همچین خواسته ای داشته باشه .
گربه ای که توی دفتر نقاشی جیمین کشیده بود رو نشون جیمین داد ، جیمین سرشو از پتو بیرون آورد
-باید برای گربه ات اسم بذاریم جیمینا
اما جیمینی اخمی کرد و دفترچه نقاشی رو با پاش به کناری هل داد
-گفتم یه گربه پشمالو! بتونم بغلش کنم!!!
مامان جیمین دفترچه نقاشیو برداشت و روی پای جیمین کوبوند
-برای آخرین بار بهت میگم! گربه واقعی نمیتونی داشته باشی! تا وقتی که از در آهنین نریم بیرون نمیتونی گربه پشمالو داشته باشی!!
جیمین با فریاد مادرش بغض کرد و سریع مادرش رو از رفتارش پشیمون کرد ، مادرش جیمین رو توی بغل گرفت و موهای خوشبو اش رو نوازش کرد
-اون قسمت از باب اسفنجی رو یادته که فقط یه جعبه داشت و توی اون جعبه هم به جنگل رفت...هم ماشین سواری کرد ؟!
جیمین سرشو تکون داد
-یادته میگفت قوه تخیله که مهمه؟! کسی که بتونه قشنگ ترین چیز هارو توی ذهنش تصور کنه انوقت میتونه هرچیزی رو داشته باشه!
جیمین دستشو روی نقاشی گربه گذاشت
-یعنی تصور کنم که اون گربه پشمالوی منه؟!
مادرش لبخندی زد و بوسه ای روی گونه جیمین کاشت
- تو براش اسم میذاری...باهاش حرف میزنی...شبا که میخوابی توی ذهنت تصور میکنی اون گربه داره باهات بازی میکنه! اونطوری توهم یه گربه داری جیمینم...
جیمین راضی به نظر نمیومد اما میدونست اگه بازهم بخواد بهونه گیری کنه مادرش رو ناراحت و عصبانی میکنه ، به احساسات بچگونه اش غلبه کرد و دستی روی گربه نقاشی شده کشید
-اسمش رو چی بذارم؟! جیمین؟!
مادرش با نوک انگشت به بینی جیمین زد
-جیمین اسم پسر منه!
جیمین سرشو خاروند

YOU ARE READING
Lips on your skin|Kookv
Random[] Completed [] •• - " من مجانی برات مسابقه نمیدم کیم تهیونگ! باید در ازای بدهکاریای تو به اون هیوک عوضی یه چیزی هم نصیب خودم بشه ، درست نمیگم؟!" - "من...من چیزی ندارم که بهت بدم جانگکوک..." - " اشتباه نکن! تو خودتو داری! " •• Kookv 🔞 •• - " میخو...