❁Sixteen❁

9.1K 1.3K 577
                                    

Kook*

-تنهام نذار...تنهام نذار...

تهیونگ قبل از اینکه وارد باشگاه بشه نفس عمیقی کشید و چشم هاشو بست ، قلبش دیوانه وار به دیواره های سینه اش ضربه میزد .

تمام عزمش رو جمع کرد و تا قدمی به داخل باشگاه گذاشت با جسم سفت و سختی برخورد کرد .

سرش رو بالا آورد و با چشم های اشکیش به اون دوتا تیله قرمز شده خیره شد

-تهیونگا...

جانگکوک با ناباوری اسم تهیونگ رو صدا کرد

-تو...چجوری اومدی اینجا؟!

دستای خونی اش رو بالا آورد اما با دیدن خون روی دستش پشیمون شد ، تهیونگ بدون اینکه حرفی بزنه ، رز بنفشش رو محکم توی انگشت هاش فشار داد و خودش رو توی بغل جانگکوک انداخت .

جانگکوک مثل یه مجسمه خشک شده بود ، دست های خونی اش رو بالا گرفته بود تا با تهیونگ برخوردی نکنه ، نفس های داغ اون پسر به گردن جانگکوک میخورد و بیشتر باعث میشد تا چشم هاش قرمز بشن.

جانگکوک اصلا حال خوشی نداشت ، اون امشب یوکی رو تا سرحد مرگ زده بود ، حتی دیگه صورت یوکی برای جانگکوک قابل تشخیص نبود ، اون احساس گناه میکرد .

-من کثیفم تهیونگ...من یه سگ آشغالم...بغلم نکن...نذار خون کثیف روی دستام فرشته ای مثل تو رو کثیف کنه...من مبارزه ام رو بردم ولی به چه قیمتی؟! به قیمت خونی شدن دست هام؟

تهیونگ از بغل جانگکوک فاصله گرفت و صورتش رو مقابل صورت جانگکوک قرار داد ، با دستش جای کبودی های صورت جانگکوک رو لمس کرد

-میخوای دیگه کثیف نباشی؟

تهیونگ با صدایی گرفته گفت و به چشم های بی قرار جانگکوک زل زد ، نگاهش رو روی لب های خونی جانگکوک چرخوند و دوباره به چشم های خسته اش داد

-من میدونم چیکار کنم تا دیگه کثیف نباشی...

دست جانگکوک رو گرفت و همراه خودش به بیرون از کلاب کشوند ، جانگکوک بدون هیچ پرسشی دنبال اون پسر میرفت .

پسری که حتی خودش لنگ میزد اما با تمام قدرت باقی مونده توی وجودش جانگکوک رو دنبال خودش میکشوند .

قطرات بارون روی سر و شونه اون دو پسر میریخت و خیسشون میکرد ، خیابون خلوت بود و ماشین رد نمیشد .

تهیونگ ، جانگکوک رو وسط خیابون کشید و زیر چراغ برق ایستاد ، حالا فقط تهیونگ بود و جانگکوک!

با یه چراغ روشن ، بارونی که به سر و صورتشون میخورد و خیابون خلوت...

تهیونگ چشم هاشو بست و فریاد کشید

Lips on your skin|KookvWhere stories live. Discover now