❁Twenty-Two❁

7.1K 1K 280
                                    

*Tae*

خواب های نه‌چندان دلبخشش بازهم اون رو بیدار کرده بود ، البته حتی اسمشون رو نمی‌شد خواب گذاشت ، چون چیزی بجز کابوس نبودن .

روی تختش نشست و با آستینش عرق های گردن و پیشونی اش رو پاک کرد ، نفس عمیقی کشید و به ساعت دیجیتال کنار تختش نگاه کرد .

05:13

نفس عمیقی کشید و درحالی که دست روی قلب بی‌قرارش گذاشته بود به بیرون از پنجره خیره شد ، آسمون تیره شب داشت جاش رو به روشنایی میداد .

آهی کشید و زیر لب زمزمه کرد

- به اندازه کافی روزهام رو پر کردی کیم سوکجین...حالا شب های من روهم ازم گرفتی...
بلند شد و دوش آب سردی گرفت ، تمام کابوس هاش هرشب یه داستان تکراری رو به نمایش می‌گذاشتن اون هم لحظه ای که مجبور بود به جانگکوک شلیک کنه...

لباس هاش رو عوض کرد و قبل از اینکه از اتاقش خارج بشه رو به آیینه قدی کرد

- تو دوماه فاکی تحمل کردی پسر ، پس مجبوری ادامه بدی کیم فاکینگ تهیونگ...

خودش رو مصمم کرد و پاش رو از اتاق بیرون گذاشت ، سعی کرد به انتهای راهرو که اتاق جیمین قرار داشت چشمش نیوفته ، درواقع اون اتاق میتونست یه اتاق دلنشین و همه چیز تموم برای یه پسربچه به سن جیمین باشه ، اما با وجود هیولایی مثل کیم سوکجین ، اون اتاق تنها انرژی ای که میداد ترس و غم بود!

تهیونگ سرشو تکون داد و از پله ها پایین رفت ، ماه اولی که به قصر سوکجین اومده بود میتونست مراقبی که تمام مدت تهیونگ رو تعقیب میکنه رو حس کنه ، اما حالا چند هفته ای می‌شد که دیگه خبری از اون مراقب نبود و این یعنی کیم سوکجین به تهیونگ اعتماد پیدا کرده بود!

تهیونگ نیشخندی زد

آدمیایی مثل تو حتی نباید به سایه خودشون اعتماد کنن! ولی تو به من اعتماد کردی کیم سوکجین ، و این قراره بزرگترین اشتباه و البته آخرین اشتباه زندگی ات باشه

قبل از اینکه تهیونگ تقه ای به در بزرگ سفید بزنه ، صدای آشنای دختری اون رو متوقف کرد

- رئیس کیم ده دقیقه است که از اتاقشون بیرون رفتن

تهیونگ روی پاشنه پاش چرخید ، مثل همیشه اون دختر لباس زیبا و بی نظیری یه تن کرده بود ، تهیونگ تعظیم کوچیکی برای دختر رو به رو اش کرد

- رئیس کیم کجا رفتن؟!

دختر اشاره ای به در شیشه ای کرد

-میخواستن امروز صبحانه اشون رو توی گلخونه میل کنن ، گفتن که بهتون اطلاع بدم همراهشون بشید

Lips on your skin|KookvWhere stories live. Discover now