❁Ten❁

9.4K 1.2K 331
                                    

* suga *

یونگی پسر کوچکتر رو توی بغلش گرفته بود ، دوتایی توی بالکن نشسته بودن .

یونگی ماسکی که به صورت جیمین زده بود رو صاف کرد و پرسید :

-حالا چطوره؟! بهتره؟!

خورشید غروب کرده بود و جیمین احساس بهتری داشت ، وقتی که جیمین به یونگی گفته بود تا هوایی که بیرون نفس میکشه اذیتش میکنه و باعث سرگیجه اش میشه ، یونگی ماسکی رو به صورت جیمین زده بود و اون رو توی بالکن آورده بود .

حالا ده دقیقه ای میشد که بدون اینکه حالش بد بشه میتونست بیرون رو ببینه!

جیمین سرشو تکون داد

-بهتره...

جیمین دوست نداشت سرش رو از منظره رو به روش برگردونه ، یونگی خیره به چشم های جیمین شده بود

چشم هایی که انعکاس ساختمون ها و بیلبور های روشن توش بود! و مهم تر از اون ، آسمونی که کم کم دونه های ستاره هاش داشتن نمایان میشدن .

یونگی جیمین رو از پشت بغل کرده بود و جیمین هم توی بغل اون پسر فرو رفته بود ، آرامش عجیبی بین اون دو نفر برقرار شده بود .

- تو...هر روز اینجارو میبینی؟!

یونگی سرشو کنار گوش جیمین تکون داد و چونه اش رو روی سرشونه جیمین گذاشت

-اوهوم...قشنگه؟! اون ساختمون ها وقتی که هوا تاریک میشه همیشه چراغ هاشون رو روشن میکنن...صدا ها نسبت به روز کمتر میشه و فقط لذته...

با بلند شدن صدای در یونگی تکونی به خودش و جیمین داد

-باید در رو باز کنم!

جیمین بدون اینکه نگاهشو از منظره رو به روش بگیره کنار رفت ، به طرز عجیبی جیمین از ارتفاع نمیترسید و با علاقه به پایین نگاه میکرد ، اما یونگی بهش گفته یود نزدیک نرده ها نشه چون ممکنه سرش بازهم گیج بره ‌

جیمین فقط از خورشید میترسید ، خورشید بی رحمانه پوست جیمین رو اذیت میکرد .

با اومدن صدای آشنایی جیمین سرش رو برگردوند ، جانگکوک برگشته بود

جانگکوک نیم نگاهی به جیمین کرد و رو به یونگی گفت

-نبردیش اداره پلیس؟!

یونگی سرشو به نشونه منفی تکون داد

-باید ببریش! اون عجیب غریبه ، ما نمیدونیم از کجا اومده...

یونگی اخمی کرد

-اون فعلا اینجا میمونه...تا وقتی که بفهمم کیه و از کجا اومده...

-خب وقتی ببریش پیش پلیس اونا هم همین کارو میکنن!

یونگی دندوناشو روی هم سایید ، اون از جیمین خوشش اومده بود ، از اینکه اون پسر هر چیز عادی و معمولی رو با تعجب نگاه میکرد...اینکه یونگی میتونست کلی چیزای جدید بهش یاد بده...یونگی از این موضوع خوشش اومده بود...

Lips on your skin|KookvWhere stories live. Discover now