بمیر... اما حتی موقع مرگ هم سرت بالا باشه! مبادا تای ابرویی کج کنی و گوشه ی چشمات اشک جمع بشه!
یه جور آروم پلکات روی هم بذار تا ماهر ترین کالبد شکاف ها هم نتونن از میون چروکای جا خوش کرده روی گونه هات یا گودی زیر چشمات از عمق ترسی که گوشه قلبت جا خوش کرده بود باخبر بشن!
صدای چانیول مثل ناقوس مرگ توی گوش هاش میپیچید و زمان به سرعت در حال گذر بود
بکهیون طوری روی هوا معلق ایستاده و به هر سویی کشیده میشد که انگار مرگ با سواری آهنین به تاخت دنبالش میدوعه و راه گریزی وجود نداره!
چانیول: حتی مرگ هم نمیتونه پایان درد هات باشه... تو فقط مسیر غصه رو کوتاه کردی!... پاهات لیز خورد و با فریادی از جنس ابدیت، به سیاهچال خونینی سقوط کردی که پایانت رو رقم میزنه!
دنیا روی دور سکوت میچرخید و تنها صدایی که به جان قلبش چنگ میزد، از لب های چانیول خارج میشد و تا عمق وجود بک رو به آتش میکشید.
بکهیون: پایان؟! مگه هنوز به پایانش نرسیدم؟
تکخند تلخی زد و نگاهش رو به سمت چانیولی کشید که با نیشخند همیشگیش تنها تماشاچی دردهاش بود که هرگز ازین پایان تلخ سیر نمیشه و هر بار حریص تر از قبل حمله میبره!
بکهیون: میسوزه!
دردی که به شکل گذرا حسش کرد و باعث شد تا چشماش رو از شدت ترس درشت کنه... با انگشت لرزونی به پاهاش اشاره کرد و سوزشی که تا عمق جانش نفوذ کرده بود
بکهیون: میســوزه!!
فریادی کشید و از نقطه ای که روش قرار گرفته بود به سمت تنها خروجی اتاق دوید
اما هر چه قدر که سریع تر میدوید، در خروجی دور و دور تر میشد و چانیولی که به همراه در، ازش فاصله میگرفت!
دود های شیطانی به سمتش حمله ور شدند و اونقدر دور پاهاش چرخیدند که بک بوی سوختگی و سوزشی رو احساس کنه که غیر قابل تحمل بود!
فریاد دردناکی کشید و از شدت فشاری که به زانوهاش وارد میشد روی زمین افتاد و دوده هایی که دور سرش رقص مرگ سر میدادند
چشماش رو به سمت پنجره گرفت و بادی که پرده رو نوازش کرد و صورتی رو از دیده پنهان میکرد که همچنان با نیشخند به تماشای بک ایستاده!
دستاش رو به سمت چانیول گرفت و برای آخرین بار فریاد کشید
بکهیون: کمــکم کــن!...
سیاهی پس از طغیان، آروم آروم از جلوی چشماش محو شد و نوازش دستی که به نرمی روی کمرش کشیده میشد
صدام میشنوی؟
عزیزم؟ صدام میشنوی؟؟
لطفا اگه صدام میشنوی جواب بده بک.... دارم از نگرانی دیوونه میشم!
YOU ARE READING
LuCifer | Chanbaek | FULL
Fanfiction#Complete فیکشنی که تا مدتها ذهنت رو به تسخیر خودش درمیاره و روی روحت خش میندازه🕷 فیکشــن: لــوسیفــر ♠️ luCifer ♠️ کاپــل: چانبــک ، ویکــوک ، کوکــوی ژانـر: ارباببــردهای ، روانشناسی ، اسمــات ، رازآلــود ، ترســناک نویسنـده: مهتــا روز آپ: #ک...