پارت بیست و سوم

489 132 34
                                    

کی گفته نمیشه زیر بارون بدون خیس شدن دویید؟!

تو میتونی زیر سیل آسا ترین بارش شبانگاهی بی چتر بدویی اما خیس نشی... البته اگه بتونی نامرئی باشی!

آخه مگه کسی به یه انسان نامرئی هم توجه میکنه؟ که حالا خیس شدن یا نشدن اون فرد براش مهم باشه؟!

کسی که بهش توجه نشه هم مگه دیگه میتونه خودش رو باارزش بدونه؟!

اشتباه نکنید!
نه اینکه نامرئی شدن کار سختی باشه نه!

کافیه پارک چانیول 5 ساله باشی تا بدون نگرانی از خیس شدن و بی توجه به افرادی که ممکنه از ترس سرما خوردنت پشت پنجره با دلواپسی به انتظارت ایستاده باشن، بدون چتر به هر نقطه از حیاط سرکشی کنی و صدای خنده هایی که شاید به گوش هیچ کس نرسه!

خنده هایی که دیگه بوی خوشبختی نمیده!

مگه یه آدم بی ارزش چقدر میتونه احساس خوشبختی کنه؟!

آدم بی ارزشی که حالا خیلی وقته نامـرئی شده!

صدای دمپایی های کوچیک و خیسش که کف کاخ روی زمین کشیده میشد و جسم پشمالویی که به همراهش میدوید

+ ورود حیوانات به داخل کاخ ممنوعه قربان!

پیشکار به سرعت جلوی چانیول بی دفاع قدعلم کرد و گربه ی خیسی که با شیون و چنگ سعی داشت تا خودش رو از چنگال های بی رحم مستخدم پیر نجات بده!

چانیول چشم های کوچکش رو به سمت گربه ی سیاه سفید خوشگلی که به تازگی از پشت پرچین ها پیداش کرده بود چرخوند و لب هایی که از شدت غصه راهشون رو به سمت پایین کج کرده بودند باعث شدند تا چشماش به رسم دریا، پر بشن!

چانیول: اون دوستمه! اسمش پیت!

پیشکار: اون یه حیوان کثیفه و ورود حیوانات به این کاخ ممنوعه قربان!

با اشاره پیشکار، به سرعت گربه رو از کاخ بیرون کردند و چشم های بی طاقتی که همچنان با درد و بغض به ورودی کاخ که با شدت به هم کوبیده شده، میخ باقی مونده بودند!

چانیول: چرا؟! چرا پیت نباید با چانیولی بازی کنه؟!

پیشکار: چون ممکنه سر و صدا ایجاد کنه و باعث بشه تا ارباب شما رو تنبیه کنه!

چانیول: اما پیت قول میده پیشی خوبی باشه!

جلیقه کوچیکش رو باز کرد و رو به پیشکار با آروم ترین صدای ممکنه لب زد

چانیول: اینجا قایم میشه!

و با دستاش جلیقه رو از ترس دیده نشدن، به سرعت بست و چشمای مشتاقش رو به پیشکاری دوخت که گویی از جنس سنگ ساخته شده که قادر نیست مظلومیت حرکات پسرک 5 ساله رو درک کنه!

پیشکار: نیم ساعت از سرو شام گذشته و شما سر میز حاضر نبودید! متاسفانه بر طبق قوانین کاخ، اجازه صرف شام برای شما وجود نداره پس به سرعت به اتاقتون برگردید و آماده خواب بشید!

LuCifer | Chanbaek | FULLWhere stories live. Discover now