[ این قسمت : تولد به یاد ماندنی ]
میزِ شام مثل همیشه عالی بود.
مملو از خوردنی های جور واجور که میتونستن شکم یه خرس رو هم سیر کنن اما با اینحال هری نه به رونهای برشتهی جلوش اهمیت داد نه به شیرینیهای خوشمزه که بهش چشمک میزدن تا بخوردشون، در عوض تمام مدت درحالی که زبونشو رو لبش میکشید داشت به چیز خوشمزهتری که دقیقاً کنارش نشسته نگاه میکرد و اگه چشمها دهن داشتن، تا الان چشمای هری پسرخالش رو بلعیده و یه آبم روش خورده بودن.اولین چیزی که هری متوجهش شد این بود که وقتی به لویی نگاه میکرد اینبار علاوه بر کرمهای درونش که همیشه فعال بودن، یسری مگس بالدار هم تو شکمش به وجود اومده و مدام جفتک مینداختن، خب این حسی بود که اون پسر با نزدیک بودن به پسرخالش بهش دست میداد که یکم گیج کننده بود.
چه بلایی داشت سرش میومد؟
چرا دلش میخواست بجای خوردن رون مرغ، رونای پسرخالش رو گاز بگیره و بجای مک زدن به آبنبات هایی که با زین کش میرفتن، لبای لویی رو بمکه.
محض فاک، هری دلش میخواست پوست سفید پسرخالش رو کبود کنه و این چه معنایی داشت؟
_ بهش میگن عشق، ابله!
وقتی صدای جرارد سکوت سالن رو شکست بالآخره باعث شد هری چشمهای گرسنهشو از پسرخالش بگیره و به این پیرمرد بده، اینجوری لو هم میتونست نفس راحتی بکشه چون رسماً داشت زیر اون نگاه ذوب میشد و از بین میرفت.
_ عشق باعث میشه آدم گشنه شه..
هیچکس نمیدونست جرارد داره چه فاکی سر هم میکنه ولی مثل اینکه تصمیم گرفته بود از روی دفترچهای که جلوشه چندتا متن بخونه ولی خب کسی جز لیمو که پشت سرش ایستاده بود، ندید که هیچی تو اون دفتر نوشته نشده و پیرمرد الکی اونو جلوی صورتش گرفته، عینکش رو به چشم زده و با زیرچشمی نگاه کردن به ریکشن نوههاش حرفهاش رو قطار میکرد.
_ البته نه اون گشنه شدنی که تو مغز های جلبکیتون تصور کردین احمقا، گشنه شدن از نوع اینکه دوست داری به جای غذا، عشقت رو بخوری!
عشقت رو بخوری؟
ابروهای لو درهم رفتن و با گیجی پرسید.+ یعنی عشق باعث میشه آدم خوار شی؟؟!
حتی فکر اینکه بخواد هانا رو بخوره چندشآور بود ولی با به یاد آوردن اینکه عاشق اون دختر نیست و فقط روش کراش داره نفس آسودهای کشید و عرق خیالی پیشونیش رو پاک کرد و جرارد با پلک پریده به سادهلوحی نوهی عزیزش خیره شد و دلش میخواست سر لیمو رو بکوبه تو بشقاب اما هری برعکس پدربزرگش با لبخند ملیحی داشت برای کیوت بودن پسرخالش ضعف میکرد.
_ نه کیتن، عشق باعث نمیشه آدم خوار شی در واقع فقط باعث میشه بخوای..
وقتی هری شروع به توضیح دادن کرد فکرشو نمیکرد چشمهای کنجکاو پسرخالش که سمتش برگشتن، باعث شن لال شه و ندونه داره چی بلغور میکنه پس فقط با حواس پرتی پلک زد و گفت.
YOU ARE READING
Crush | L.S
Teen Fiction[Completed] همه چی از یه کراش ساده شروع شد. جایی که هری پسرخالهی خبیثِ لوییه و میخواد بهش کمک کنه تا به کراشش برسه اما چی میشه اگه این وسط به جای رسوندنِ اون دو نفر به هم، خودش عاشق بشه؟! عنوان: کراش. وضعیت: اتمام یافته. ژانر : کمدی، دبیرستانی، ع...