|Chapter 21|

824 180 319
                                    

[ این قسمت : دزدی به سبک واندی ]

اون نقشه قطعاً قرار بود به کشتنشون بده اما هری نمی‌تونست پا پس بکشه، چرا؟ چون اگه بیبی‌ش رو تنها میذاشت توسط اون سگ‌های غول پیکر تیکه پاره می‌شد و اونوقت حتی اگه تا ابد هم زین رو به درخت می‌بست و کتکش می‌زد بازم آتیش دلش خنک نمی‌شد پس باید فداکاری می‌کرد تا لویی آسیبی نبینه.

_ اولین قدم نقشه اینه، تو یواشکی وارد خونه‌ی تیموتی می‌شی تا دخترش رو بدزدی!

این چیزی بود که اون زدی شیطانی به لویی که گیج بهش نگاه می‌کرد گفت و نیت پلیدش رو به رخ کشید پس دوستش متوجه شد و هرچند با اعتراض کردن خواست منصرفشون کنه اما به طرز عجیبی لویی قبول کرد تا به گفته‌های احمقانه ی زین گوش بده، جوری که انگار اون پسر ساحره‌ای چیزیه و می‌دونه داره چه غلطی می‌کنه پس تنها راهی که برای هری باقی موند این بود که..

_ منم باهاش میرم!

آره هری نمی‌تونست اجازه بده لویی با جونش بازی کنه و بره دزدی، اونم از خونه‌ی کسی که دوتا سگ شکاری تو حیاط خونش داشت که اجازه داشتن هر چیزِ جدیدی رو تیکه پاره کنن و هری این رو از اونجایی می‌دونست که یه ویدیو از تیمی تو مدرسه‌شون پخش شد که تعدادی عروسک خرگوشی جلوی سگ‌هاش انداخته و داشت به تیکه پاره شدنشون توسط اون دندون‌های تیز می‌خندید.

_ اون دیوونه‌ست..

قبل از اینکه هری بخواد همراه پسرخالش بره دزدی و بعدش که دستگیر شدن با هم برن زندان و حبس بکشن مجبور بود همراه واندی، تیمی رو زیر نظر داشته باشه و باید گفت اون پسر واقعاً عجیب غریب بود.

از وقتی که با دوربینش داشت دیدش می‌زد فقط یک چیز رو فهمید، تیموتی هر جا می‌رفت قبل از نشستن یا لمس کردن چیزی با دستمال مرطوب اونجا رو پاک می‌کرد، بعد خیلی موقر می‌نشست و خیلی هم خوش‌اشتها بود، جوری که هری هم حسابی گشنه‌ش شد و با خودش فکر کرد اگه بره خونه‌ش دزدی می‌تونه از یخچالش هم یه چیزایی رو کش بره؟

_ اگه عصبی شه، انفجار رخ میده!

زین درحالی که پشت صندلی‌های تو زمین بازی پناه گرفته بود و به تیموتی که نشسته و داشت برای جانی دست تکون می‌داد، نگاه می‌کرد گفت و باعث شد نایل با چشم‌های گرد « هو » بکشه، لویی ترسیده پلک بزنه و لیام خمیازه بکشه اما هری، با زوم کردن رو اون پسر یادش اومد که پارسال...

_ بهت گفته بودم که من بستنی آب شده می‌خورم و توی احمق رفتی یه بستنی نیمه یخ زده برام آوردی که مجبور باشم صبر کنم تا آب شه و می‌دونی که من صبر ندارم تا بخوام برای همچین چیزی صبر کنم پتیاره! تو دیگه چجور دستیار احمق و به درد نخوری هستی!! مفت هم نمی‌ارزی مرتیکه.. ازم دور شو، بهم دست نزن، با من حرف نزن تا دو نصفت نکردم احمق!!!

Crush | L.SWhere stories live. Discover now