سرشو اورد بالا و به رو به روش نگاه کرد.
سویونگ:
"نئو سه یانگ...اون شاهزاده قبیله وامپایرس هاست...تنها فرمانده محافظ دروازه آتلانتیا و دنیای انسان ها...اون یه دو رگه وامپایرس و گرگینست...و همونطور که دیدی چشماش به خاطر دو رگه بودنش آبیه"
"پارک مین ها...دو رگه ساحره و خون آشام...از رنگ چشماش که بنفش پر رنگه میشه گفت دارای قدرت فرا بشریه...خب اون اولین افسانه تحقق یافتست...چون ما هیچ دو رگه ساحره و خون آشام توی پیوند ها نداشتیم"
"پارک جیمین...اون تنها خون آشام اصیل قبیله وامپایرس هاست...همه خون آشام ها و وامپایرس ها زیر تبعیت اونن...و اینکه اون قابلیت کشتن نامحدود داره...شاید نمی دونی ولی وامپایرس ها و خون آشام ها یا گرگینه ها بخوان همو بکشن همون اول دو طرف می میرن..ولی اون می تونه هر موجودی حتی ارواح شیطانی رو بکشه و رنگ چشماش عسلی پر رنگه"
"جانگ هوسوک...اون تنها ساحره باقی مونده از اولین نسل ساحره هاست...اون توی خونش از همه نوع ژن ساحره هارو داره و قدرتش برابر با نابودی 1300 تا کهکشانه...اون سر تا پا از جادوئه...با نگاه کردن یا لمس هر موجوی می تونه تا زندگی اولیه اونهارو ببینه...خب اون چشماش رنگ خاصی نداره...و تو موقعیت های مختلف رنگ چشماش عوض میشه..."
"مین یونگی...آه...خب به نظرم اون تنها اژدهای باقی مونده از نسل امپراطوری قلعه یشمه...در حقیقت قلعه یشم از سنگ مرمر و یشم و طلا و با قدرت اولین اژدهای تاریخ ساخته شده...و مین یونگی تنها نوه و وارث اولین اژدهاست...اون در حقیقت مثل اولین اژدها کاملا خون پدربزرگش در اون جریان داره و مثل پدربزرگش یه اژدهای طلائیه....شاید باورت نشه اما اون بیشتر از چندین میلیون سال سن داره...رنگ چشماشم سبز یشمیه"
-چرا می گی(به نظرم)؟...مگه اون تنها اژدهای سلطنتی نیست؟
سویونگ:همون طور که انتظار داشتم ریز بینی...یونگی یه خواهر یا برادر داشته که دقیق جنسیتش رو نمی دونم ولی طبق داستانش جلوی چشماش نزدیک ترین کسش رو کشتن تا قدرتش رو صاحب بشن که موفق هم شدن...اما شایعه ای هست که می گه اون شخص نمرده و در یک تابوت یخی حبس شده تا زمان موعود توسط موجود افسانه ای تاریخ کشف و پیدا بشه و پیش برادرش برگرده...خب بعدی...
"کیم تهیونگ...سه رگه وامپایرس و ساحره و گرگینه...قوی ترین موجود فرابشری که تا الان وجود داشته و توی کتاب افسانه ها ثبت شده...شاید برات جالب باشه که بدونی تا الان هر فرزند سه رگه ای به دنیا اومده همون موقع به خاطر نداشتن توانایی کنترل قدرت و یا ظرفیت نداشتن قدرت یا همون موقع مرده و یا نهایتش تا 10 سالگی دووم اورده و بعد فوت شده...پس تهیونگ هم یه موجود فرابشری قدرتمنده...رنگ چشماش مخلوطی از بنفش و سرخ و طوسیه....به خاطر قدرتشه..."
YOU ARE READING
Falling In The Hell_chapter 1
Fanfictionآتلانتیا جائیه که اونجا هیچ کس یه روز خوش ندیده. همیشه جنگه... ولی با این حال این ظلم و ستم یه روزی تموم میشه نه؟ قبایل با هم متحد می شن و همه چی خوش و خرم میشه... شاید بگین حتما یه داستان تکراری با پایان خوشه. . . اولین اشتباه همین جاست. اینکه ظاهر...