part 8_(nice to meet you)

107 17 16
                                    

در مورد میزان کتاب رشته های دیگه هم کنجکاو شده بودم و راهم رو سمت یکی از میز ها کج کردم و خودم رو مشغول کردم ولی گوشم پیش اون دختر بود...

!:سلام...زود کتابامو بده می خوام برم...

مسئول کتابخونه بهش نگاهی کرد و لبخندی رو صورتش نشست.

+کجا با این عجله...بمون با هم یه چیزی بخوریم سال اولی...

!:ساکت شو...هر کی ندونه فکر می کنه داری با من لاس می زنی با اون لبخند مزخرفت...

+خیلی دوست دارم بدونم همکلاسی هات چه واکنشی تو اولین دیدار با تو دارن...باید جالب باشه نه؟

یه جی سکوت کرد که ادامه داد.

+گیاه شناسی؟

یه جی رسید رو گرفت سمت اون پسر...

+چرا یه همچین رشته مزخرفی انتخاب کردی؟گیاه شناسی چی داره آخه...یکم از مغزت کار می کشیدی یه رشته سحر و جادو انتخاب می کردی...

!:برای بار هزارم...به...تو..ربطی..ندا..رههه...

+هوفف...همینجا بمون برم برات بیارم...

چند لحظه ای سکوت شد داشتم کتاب رو هنوز هم ورق می زدم و به اشکال مختلفش نگاه می کردم...

!:رشتت چیه؟

به طرفش نگاه کردم...با دستش به میز تکیه داده بود و به من نگاه می کرد.

-طلسم های باستانی...

!:رشته سختیه...

زمزمه کردم طوری که نشنوه:کاش اینو یکی قبل اینکه انتخابش می کردم بهم می گفت...

!:چیزی گفتی؟

-نه..نه...

اومد جلوم و روی صندلی رو به روئیم نشست.

!:من یه جی ام...رشتم گیاه شناسیه...تو هم انگار مثل من اولین سال تحصیلیته..

-درسته...

نگاهی به اسم روی لباسم انداخت...

!:ببینم...تو کره ای هستی؟(به هانگول گفت)

از اینکه اونم کره ای بود تعجب کردم ومنم به کره ای گفتم.

-درسته...

!:من فکر می کردم اهل ژاپنی...اولین کسی هستی که می بینم کره ایه...

داشت با شور و شوق می گفت...

+بیا کتاباتو بگیر...

به طرف اون پسر نگاه کرد و به من اشاره کرد...

!:هیونجین این دختر کره ایه...

هیونجین هم تعجب کرده بود و کتابای داخل دستش رو همراه خودش اورد و گذاشت جلوی یه جی...چقدر شبیه هم بودن...

هیونجین:چرا بهم نگفتی کره ای هستی؟

-چون نپرسیدی...

هیونجین:منطقیه....امیدوارم دوستای خوبی برای هم بشیم...

Falling In The Hell_chapter 1Where stories live. Discover now