"جئون جونگوک رگ خواب کیم تهیونگ"

204 58 2
                                    

دست در جیب با قدم های پر تاملش داخل کافه مجلل واقع در خیابان گانگنام قدم میزد.لبخند پرمفهومی به لب داشت و همزمان به توضیحات تهیونگ گوش میکرد:

_تو مدیر جدید کافه ای که چند سالی اون ور اب داشتی جون میدادی...کیم معمولا وقتشو اینجا میگذرونه.. قهوه مورد علاقش یه مارک مضخرف از افریقاس...سفارشش میده و بعد هم در سکوت به مطالعه یا قرارهاش میرسه. قرارهاش خلاصه میشه به خیریه ها... یه سری عقب افتاده های صاحب منصب پاستوریزه و هر از گاهی هم دوستاش....کلا شخصیت تخمی حوصله سر بری داره...

_همین!

بانیش خند عجیبش پرسید و رد نگاه خیره جونگوک به روی تهیونگ رو دنبال کرد... "بیچاره" زیر لبی تکرار کرد و با فاصله خودش رو روی یکی از صندلی های کافه ولو کرد:

_فقط یه مدت خیلی کوتاه به امان خدا ولت کردم تهیونگ و تو داری تموم زحماتی که برای بزرگ کردنت کشیدمو اینطوری به رخم میکشی پسر! یه ریسمون به چه بزرگی از دستت در رفته...

_و اون چیه هل بوی!

کنجکاو خودش رو به سمت ییفان جلو کشید:

_اجاقش کوره... کیم جونمیون عقیم... نمی تونه بچه دار بشه و حالا سئوال اینجاست که بچه های کیم چطور به وجود اومدن.

متعجب از اطلاعاتی که ییفان بدست اورده بود پرسید:

_چطور فهمیدیش!

_یه شب داغ با منشی پزشک خانوادگیشون! باید بیشتر از خودت مایه بزاری پسر..یه سری اطلاعات هست که اسون بدست نمیاد... برای جبران سهل انکاریت همسرشو میسپرم به تو... دستشو برای منو بیبی جدیدم رو کن تا از خیر گافت بگذرم. چون  فک نکنم سهون از رابطه عجیب غریبت با جئونی کوچولومون چندان استقبال کنه ته.

تمسخر کلامش اخم های جونگوک رو درهم کرد و باعث شد تا تهیونگ با خشم فنجون قهوه مقابلش رو روی زمین پرت کنه و دستاشو به سمت یقه ییفان دراز کنه:

_فااااک چه زری میزنی! از چی داری حرف میزنی؟ کدوم رابطه!

_همیشه سکس تو مکانای عمومی پر خطر تلقی میشه تهیونگ باید حواست بیشتر جمع باشه تا لو نری! شما فقط بد شانس بودید که من چند روز پیش هوس اب تنی کردم و از بخت بد مچتونو وقتی به خاطر لذت عجیب سکس چشماتون کور و حواستون به فنا رفته بود گرفتم. من دهن لق نیستم ته ته  اما اگر منافعم در خطر باشه دهن لق میشم و برای درد و دل تنها گزینه مورد انتخابم سهون...

لبخندی به پهنای صورتش تقدیم نگاه متوهش و عصبی تهیونگ کرد و با دستاش یقش رو از بین انگشتای لرزون دست پسرک  بیرون کشید و اینبار توجهشو به صورت رنگ پریده جونگوک داد:

_عشق شما دوتا قطعا یه گند بزرگ به بار میاره چون اول و اخرش باید یکیتون پا تو گلیم اون یکی بزاره....قطعا نمی تونم بشینم و نگاه کنم که پشیمونی به بار بیارید....چون هر دوتون برای صاحباتون ارزشمندین... و خوب می دونید نتیجه پارس کردن و گاز گرفتن دست صاحبتون چی می تونه باشه.قطعا از مرگتون ناراحت میشم...چون خودم بزرگتون کردم هر چند کم اما یه حقایی نسبت به شما دوتا توله به گردن دارم.

obake LoversOnde histórias criam vida. Descubra agora