توهم

796 141 39
                                    

به سیگار تازه مشتعل شدش  پک کوتاهی زد نگاه جدیشو به نامجون داد :
_تهیونگ هنوز برنگشته؟
_نه...
_باهاش تماس بگیر و ببین اوضاع چطور پیش رفته... درضمن مراقب باش... کسی نباید راجب تلف شدن بار کوک چیزی بفهمه...
_خیالت تخت....
نامجون در حالی که مشغول تمیز کردن اسلحش بود گفت و  همراه با لبخندی که چانیول دلیلش رو متوجه نمیشد ادامه داد:
_حالا که نخ بیونو تو مشتت گرفتی رقصوندنش نباید کار سختی باشه اینطور نیست؟
_هنوز کافی نیست.... به بهونه های بیشتری نیاز دارم.... حواست بهش باشه...هرکاری که میکنه... هرجایی که میره...

_ رفیق من همیشه حواسم به اون موش منحرف هست... اما میدونی دمش خیلی رومخمه... اون پسره جین بدجور ازارم میده... تا وقتی که اون عوضی اطراف بکهیون بپلکه کارم سختر میشه...

_ از دور خارج کردن اون پسر اصلا امکان نداره... پدر بکهیون خوب کسی رو برای محافظت از شازده پسرش انتخاب کرده...در هر صورت حواست شیش دونگ بهش باشه....

_داری جایی میری....
بعد از جا انداختن خشاب داخل اسلحش پرسید مجددا لبخند زد :
_تو چت شده... لبخندای فاکیت داره ازارم میده!

_چند دقیقه پیش بکهیونو تو راه روی طبقه دوم دیدم.... حدس بزن تو دستش چی بود؟

ابرویی برای چشمای کنجکاو رئیسش بالا انداخت و اروم به مبل تکیه زد....
_داری برای من ادا در میاری نامجون... بنال... میدونی در مورد اون عوضی صبور نیستم....
_چمدون مرگ دستش بود....

_چی؟

_برای رسیدن به اتاقش بیش اندازه عجله داشت.... نگرانم مبادا....
_ببندش.....
با جدیت اخطار داد و بعد از اینکه با نگاه جدیش سگ باوفاشو از رو برد با قدمای بلندش اتاقش رو به مقصد اتاق بکهیون ترک کرد

"فاااااااک"
چشمهاش محکم به هم فشرده شدن و دست لرزونش به موهاش چنگ زد و با خشم به خروس بی محل نگاه کرد:
_لعنت بهت.... این خراب شده اتاق منه دیوس کونی....

فریاد کشید و دستش رو برای پیدا کردن لوله باریک فلزی کورمال کورمال رو زمین کشید....
اخم کمرنگی رونه پیشونیش کرد و قدم هاش رو به سمت مبلمان اتاق بکهیون برداشت و نگاهشو به صفحه فلزی رو میز که دو خط باریک روش حکم پتکی رو داشت که به سرش ضربه میزد انداخت....

_چه ضیافتی....
در کمال خونسردی گفت و لرزش دستای بکهیون رو زیر نظر گرفت..... لعنت... چطور متوجهش نشده بود.....
_گورتو گم کن گند زدی به حس و حالم.....

با خشم غرید و کلافه از پیدا نکردن لوله فلزی ای که با استفاده ازش خط باریک التذاذ رو به داخل بینیش میکشید لگدی رونه میز کرد و بدون درنگ سرش رو نزدیک به صفحه شفاف فلزی کرد بعد از کیپ کردن یکی از سوراخای بینیش خوشی رو با یه نفس عمیق به داخل بینیش کشید و اماده بود تا خط باریک بعدی رو هم ناپدید کنه که با قرار گرفتن انگشت چانیول رو صفحه و کشیده شدن صفحه به سمت دیگه میز چشمای سرخش به اخم پر رنگ مترسک دوخته شد....

obake LoversOnde histórias criam vida. Descubra agora