بریم رامیون بخوریم؟!

304 75 22
                                    

فلش بک_سه سال پیش"خاطرات چانیول بخش اول"

لوهان برای دومین قرار دونفرشون، بعد از شب به یادموندنی هفته گذشتشون در هتل ، پیشنهاد کرد تا در رستوران تایلندی در خیابان........ غذا بخورن و چانیول بی هیچ مخالفتی درخواست پسرک مو طلایی رو پذیرفت...بدش نمی اومد با لوهان همراه با غذاهای تایلندی خاطره داشته باشه.

بنا به یه سری روتین خاص و مخصوص به خودش در رابطه با ارزشمند بودن زمان اول رسید و توسط گارسون سیاه پوست به میزی در طبقە همکف راهنمایی شد و کنار آکواریومی که به طرز ترسناکی پر از لابستر بود نشست... سلیقه عجیب لوهان در انتخاب رستوران براش جالب بود و چانیول رو بیشتر برای کشف پسرک پزشک ترغیب کرده بود.

لوهان چند دقیقه دیرتر میرسید و قرار بود مستقیما از راه اهن به رستوران بیاد...

ظاهر غیررسمی انتخاب اون روز چانیول برای دلربایی از لوهان بود، شلوار جین تیره و کفش اسپرت مارک، بدون اینکه به موهاش حالت شق و رقی بده و بر خالف همیشه که لنز میذاشت، اینبارعینک به چشم داشت.

در طول انتظار چند دقیقه ایش گفتگوی کوتاهی با نامجون داشت...طی مدتی که در فرانسه سکونت داشت هيچوقت از اخبار عمارت عقب نمی موند و متشکر از نامجون از کوچکترین اتفاقات داخل عمارت با خبر بود..
و همین چند دقیقه پیش متوجه شده بود که سهون و بکهیون دعوای حسابی باهم داشتن و بکهیون دختری که زیر خواب سهون بوده رو راهی بیمارستان کرده...

لبخند کمرنگی به خاطر شکراب شدن کوتاه مدت رابطه اون دو نفر به لب داشت که با تکون های پی در پی دست لوهان جلوی صورتش به خودش اومد و نگاهش رو به صورت نجیب زاده اش داد.

پدر و مادر لوهان خوب چیزی رو به این دنیا هدیه داده بودن و چانیول نمی تونست منکر زیبایی بی حد و مرز لوهان بشه و دست از تحسینش برداره.

شروع گفتوگوشون با کمرویی از جانب لوهان همراه بود.گونه گل انداختش و سر  به زیر افتاداش گواه بر حقیقت محض خجالتی بودن لوهان بود

از نظر چانیول به خاطر خجالت عجیب  لوهان هیچ راهی وجود نداشت که دوباره بتونه به اون صمیمیتی که در ملاقات قبلی بینشون بود، برسه.

انگار که دوباره برگشته بودن به زمانی که فقط دو آشنای ساده بودن. به طور مسخره ای راجع به لابستر های داخل اکواریوم و زبون مضخرف تایلندی و چند تا کتاب و فیلمی که هردوشون میشناختن و به تازگی تماشاش کرده بودن حرف زدن .

در طی مکالمه حوصله سر برشون تا زمان چیده شدن غذاهای دریایی تایلندی روی میز لوهان اغلب دستاش رو بین پاهاش میذاشت طبیعتا برای چانیول این تصور رو به وجود آورده بود که "شاید نظرش عوض شده باشه".
در صورتی که حقیقت مایل ها با افکار چانیول فاصله داشت.

obake LoversDove le storie prendono vita. Scoprilo ora