سلام عشقای من.... نمی دونم کی دستم خورده بود و فیک نصفه و نیمه و بدون ویرایش منتشر شده بود😄😄😄😄 ..... پلیز دوباره خونده بشه ممنون و حتما نظرتونو ازم دریغ نکنید وگرنه جونگوک فیکو میفرستم سراغتون تا با چوب بیسبالش...... 😈😁 اصلا هیچی......
_اجوشی.....
انگشتاش بی حوصله بین موهاش پیچید....نگاه جدیش تن پیرمرد بسته شده به صندلی رو به لرزه انداخته بود...لبخند کجی رونه لباش شد تکیه چونش رو از روی دسته چوب بیسبال برداشت:
_میدونی چرا من اینجام!!!!!معلومه که میدونی....آخه چرا شما دیوثا اینطوری این.....ضربه ارومی با چوب تو دستش به پای مرد زد و اینبار رو زانوهاش نشست از پایین به صورت کبود کودنش نگاه کرد:
_چند بار برات به طور محترمانه درخواست فرستادم...اینطوری نبود که ما بخوایم اینجارو مجانی از چنگت بیرون در بیاریم...باید همون موقع با مبلغ پیشنهادیمون راضی میشدی اجوشی....چیه!!!!!!!!!!
چرا اونطوری نگاهم میکنی؟؟؟خندید ....هیستریک....با صدای بلند...اونقدر بلند که باعث پاره شدن بند دل پیر مرد شد.
_توی تخم حروم باعث شدی که من و تموم افرادم امروز تا این حد به زحمت بیوفتیم....نکنه .....
صورتشو نزدیک تر برد و مستقیم تو چشمای وحشت زده پیره مرد خیره شد:_نکنه قول این خرابه رو به کس دیگه ای دادی؟اگر اینطور باشه که حسابی بهم برمیخوره چون تو بخشندگی رئیسمو به هیچ جات نگرفتی....حالا هم قبل از اینکه بیشتر از این عصبی بشم کاغذارو امضا کن... میدونی.... این چوب بیسبال به نظر خیلی محکم میاد...نظرت چیه که با استخونای بی ارزش بدنت باهاش رقابت کنی هر کدوم که تحمل بیشتر داشته باشه و نشکنه برندس...از کجا شروع کنم؟از اینجا خوبه؟
ضربه ارومی به ساق پای مرد زد :_یا این یکی پات!!!شایدم پای وسطت؟
با نیشخند به بین پاهای مرد اشاره کرد و باعث شد تا چشمای مرد از شدت وحشت و بهت زدگی گرد بشن:
_ تو چند سالته اجوشی؟50؟؟؟60؟؟؟به نظرم که بهش نیازی نداری هوم؟؟؟له کردنش چه حسی داره؟؟؟اووووه
حتما درد داره....حالا دیگه انتخاب با خودته اجوشی اگر نمی خوای از درد له شدن دیکت عین مگس بدون بال این وسط دور خودت بچرخی پس برگه های انتقال مالکیتو امضا کن و به همین چندتا کبودی رو صورتت راضی باش....
_اش...شغالای عوضی...._نکنه زبونتم نیاز نداری حروم زاده؟
محکم به موهای مرد چنگ انداختو باعث شد تا صورت مرد از درد جمع بشه....لعنت به خوک بو گندوی مقابلش چرا سعی داشت وقت با ارزششو اینطور هدر بده ...صورت خون الود مرد رو جلوتر کشید:_هر طور میل خودته .....بچه ها میشه یه دستی بهم برسونید و پاهای گوهیشو از هم باز کنید در ضمن باز کردن زیپ شلوارشو هم فراموش نکنید.....
اروم موهای مرد و ول کرد و دوباره پشت میز جا گرفت و کاسه سوپشو جلوتر کشید اما همین که خواست اولین قاشقشو داخل دهنش ببره با احساس نکردن بخار دوست داشتنی سوپش چشماشو محکم بهم فشار داد :
YOU ARE READING
obake Lovers
Non-Fiction"_چانیول داره سربه سرم میزاره.... _یه چیز جدید بگو.... _لبخنداش این روزا بیشتر شده.... یکی نیست بهش بگه قرار نیست با اون خنده های فاکیش هیث لجر بشه..... برای جوکر بودن زیادی بی درده....." "_تو با سهون سکس میکنی چون عاشقشی؟ _چرا باید جواب بدم؟ _چ...