"بکهیون میشکنه"part 2

393 91 62
                                    

به آرومی و با دقت آلتش توی دهنش هل داد . لوهان در تمام این مدت بهش خیره بود و چشم ازش برنمیداشت .

سهون با حرص التش رو به ته گلوی لوهان زد و وقتی خونسردی و کاربلدی لوهان رو تو ساک زدن میدید باعث میشد محکم تر خودش رو توی دهنش فشار بده.

چرا که لوهان دقیقا همونقدر که سهون دوست داشت با لب ها و زبونش به کیرش فشار میاورد و سهون داشت با تمام وجود لذت میبرد و به لوهان افتخار میکرد که تونسته بود تمام طول کیرش رو توی دهنش جا بده .

کمی باسنش رو عقب و جلو کرد تا ببینه چقدر میتونه طاقت بیاره و لوهان تو تمام مدت مثل یه هرزه که انگار کار هر روزش ساک زدن کیر مرداس از سهون با دهنش پذیرایی کرد....لوهان حرفه ای بود چراکه دهنش قبل از سهون با عضو چانیول آشنا شده بود.

_اگه میخوای وسط کار ولم کنی مثل همه دفعه هایی که بکهیون رو‌ تو اوج ول میکردی همین الان بگو تا تمومش کنم...از حس رها شدن بعدش حالم بهم میخوره .

_جوک نگو پسر...مگه دفعه های قبلی رهات کردم که اینبارم بکنم؟! تنها چیز که الان میخوام ول کنم کیر شق شدم تو کون خوشگلته....

لوهان خوشحال از بی پرده شدن حرفا و رفتار سهون دوباره لب هاش رو دور آلتش محکم کرد سرعت عقب جلو کردن سرش رو بیشتر کرد .

دیدن تلاش لوهان براش سرگرم کننده بود ، انگار لوهان میخواست بهش ثابت کنه که جلوی مردی مثل سهون کم نمیاره .

سهون در بی رحم ترین حالت ممکن دهنش رو سخت و محکم می گایید و لوهان از این لذت میبرد . واقعا هم داشت لذت میبرد چون موفق به انجام کاری شده بود که بکهیون حرومزاده همیشه در حسرتش بود....

فکر کردن به این موضوع باعث میشد لوهان به اوج شهوت برسه و حس میکرد بدون انگولک کردن خودش و رفتن کیر سهون تو مقعدش نزدیک به ارضا شدنه .

سهون وقتی جدیت لوهان تو دراوردن آبش رو دید سعی کرد جلوش رو بگیره تا حرکاتش رو آرومتر کنه اما فایده نداشت و لوهان به کار خودش ادامه داد و سهون به شدت موج نزدیک شدن به ارگاسمی که داشت توی بدنش پخش میشد رو حس میکرد .

نمیخواست‌به این زودی و توی این وضعیت ارضا بشه. پس لوهانو به عقب هل داد و خودشو از توی دهنش بیرون کشید و باعث شد که لوهان با شیطنت و به طرز تحریک کننده ای بهش بخنده...براش افتخار بود که فقط با دهنش اوه سهون بزرگ رو ناک اوت کرده بود .

سهون که از شدت گرما و شهوت در حال دیونه شدن بود نتونست‌‌ بیشتر از اون تحمل کنه ، لوهانو رو ملافه ها پرت کرد و به پشت ، روی شکمش ، چرخوندش .

_انگار دلت بدجور حال و هوای کونمو کرده رئیس...یادته بار اولی که دیدمت چطوری ادا من از اون بگاییاش نیستمو در میاوردی!

obake LoversWhere stories live. Discover now