Amusement Park

396 124 592
                                    

هلوووو ملتتتت ، گلدن هیررر
چطورین ؟ خوبین ؟ چه خبرا ؟
ووت میدین ؟ ... خیر . :/
عصبانی شم ؟
نه بابا گلدن عصبی نمیشه که ... نه به این زودی !
برین بخونین که چیزای سوییتی داریم :)
ماچ و بوس فراوان :×
.
‌.
.

اریانا بعد از خداحافظی با نایل , همراه لویی از اپارتمان خارج شد و دم در منتظر تیلور بود

لویی به در ورودی تکیه داده بود و تصمیم گرفت درباره ی تولد نایل با اریانا مشورت کنه

نایل و لویی توی دانکستر همسایه بودن و لویی بعد از فوت پدرش نتونست یکسال به مدرسه بره , و بعد از ازدواج مجدد مادرش اون ها نایل و لویی رو باهم به مدرسه ای توی لندن فرستادن و براشون یه خونه مشترک گرفتن

اونا هر سال با هم به دانکستر میرفتن تا همراه خانواده هاشون براش جشن بگیرن

اما امسال لویی داشت فکر میکرد , خوب میشه اگه سوپرایزش

لویی : برای تولد نایل ... میخواستم سوپرایزش کنم , ولی هیچ ایده ای ندارم که چطوری

اریانا یکی از بندای کوله پشتیش رو ول کرد و مثل لویی به در تکیه داد

اریانا : هوممم ... نمیدونم , اخه دوستای زیادی نداریم که مثلا براش جشن بگیریم !

لویی : چرا بابا بچه های گروه موسیقی که هستن , این که تو با بقیه صمیمی نیستی دلیل نمیشه نایلم دایره دوستاش کوچیک باشه ... اتفاقا نایل با کل مدرسه دوسته

خندید و اریانا هم لبخند زد و چال لپش معلوم شد

لویی بلافاصله انگشتش رو توی چال لپش فرو کرد , خب این عادت لویی بود !

چون اون عاشق چال لپ بود ... و اریانا هم به این عادت باحال لویی اگاه بود

اریانا : بریم استرینجرز ؟

اون دیوونه شده بود ؟ اون کلاب خیلی برای وسع لویی زیادی بود ! ولی لازم نبود مثل سری قبل که برای تولد , به استرینجرز رفته بودن کل سالن رو اجاره کنه ... میتونست فقط دوستا رو برای رقص و نوشیدنی اونجا جمع کنه , مگه نه ؟

لویی : اری اونجا ... خیلی گرونه نه ؟

اریانا : نه بابا باهم از پسش برمیایم , دوا تازه کارتمو شارژ کرده

لویی شونه بالا انداخت , حالا برای این کارا وقت داشتن

با متوقف شدن مرسدس بنز سفید با فاصله ی زیاد از خونه , حواسشون پرت شد و لویی توی دلش به ابهت ماشینای این خانواده لعنت فرست

با اریانا خداحافزی کرد و وارد اپارتمان شد , با رسیدن به واحد خودشون یه گیم پد سمتش پرواز کرد و اون رو هوا گرفت

نایل : زود باش لوحه ... میدونم با فیفا مخالفت نمیکنی !

و البته که لویی کسی نبود که با همچین پیشنهاد جذابی مخالفت کنه ...

Strangers[On Hold]Where stories live. Discover now