دکتر فاکیep2🔞💦🍆

4K 295 13
                                    

حدوداً یه هفته ی فاکی از اون روز میگذشت!
جونگکوک حاظر بود قسم بخوره تو کل سکس هایی که شمارش از دستش در رفته بود، سکس فوق العاده ای مثل سکس با اون دکتر هات نداشته و این باعث میشد دلش بخواد بازم باهاش سکس کنه!

دوست داشت گوشیش رو  برداره و به تهیونگ زنگ بزنه!
دلش میخواست بهش بگه بیا منو بفاک بده فاکر!

اما خب جونگکوک هم چیزی به اسم خجالت کشیدن گوشه ای از وجودش داشت که باعث میشد گوشیش که الان رو به روش روی میز گذاشته رو برنداره، اما بازم فکرای دیگه ای سراغش اومدن...یعنی تهیونگ از سکس باهاش لذت نبرد که بهش زنگ نزد؟... نه اما اون که گفت عالی بود!...نکنه دیگه دوست نداره باهام سکس کنه؟....اما اون که خیلی راضی بود!...نکنه شمارشو بهش نداد که زنگ بزنه؟...اما با بیاد آوردن اینکه خودش توی گوشی تهیونگ شمارشو ذخیره کرده این نظریه هم از بین رفت!

هوفی از سر کلافگی کشید برای اینکه افکارش که حول محور سکس با اون دکتر فاکی رو از سرش دور کنه از روی صندلی چرمش بلند شد بعد از برداشتن کت جینش ابیش از خونه بیرون زد
.
.
.
به نظر هیچ جا بهتر از بار رفتن نمی‌تونست حالشو خوب کنه!

در حالی که از در ورودی بار وارد می شد، این صدای کر کننده ی موزیک بلند و دارکی بود که به استقبال گوش هاش اومد.

فضای بار خیلی خفن بنظر می‌رسید و آدمهایی که روی استیج می رقصیدند با لباس های شیک و زیبایی که پوشیده بودند، نظر ها رو به خودش جلب میکردن و همراه با رقص نور فضای بار خارق العاده بنظر می‌رسید!

بوی ماری‌جوانا و مشروبات الکلی گرون قیمت بار با هم قاطی شده بود که بوی عجیب و در عین حال خوبی بنظر می‌رسید..

آروم از کنار آدم هایی که با هم لاس میزدن رد شد و به سمت پیشخوان بار رفت

_یه شات الکل لطفاً!

گفت و در حالی که یه دستش رو روی میز تکیه داده بود سرشو به سمت جمعیت در حاله رقص برگردوند

چند دقیقه بعد با رسیدن الکل به خونش سرخوشی کمی رو حس میکرد!
شات رو از روی میز برداشت و همزمان با خوردنش حس دستی روی باسنش، باعث شد پوزخندی بزنه!

شات الکلش رو روی میز گذاشت و به سمت شخص دومی که دستش هنوز روی باسنش در حرکت بود چرخید، با برگشتنش پسر اسپنکی به باسنش زد که پوزخند جونگکوک پر رنگ تر شد!

با پوزخندی که روی لبش جا خشک کرده بود لب زد

_نظرت راجبش چیه؟!

همزمان با چنگی که به باسن جونگکوک زد گفت

~فوق العاده تر از چیزیه که از دور نشون میده اما، باید نظر اصلیمو توی تخت بهت بگم!

دستش دور مچ جونگکوک حلقه شد و اون با خودش به سمت راهروی کنار پیشخوان کشید  در یکی از اتاقا رو باز کرد و جونگکوک هم با خودش داخل کشید و درو بست،  با بسته شدن در لبهاشو محکم روی لب های جونگکوک کوبید و با ولع شروع به بوسیدنش کرد و همزمان به باسن جونگکوک چنگ میزد  جونگکوک هم متقابلن بوسیدش اما کنترل بوسه رو به دست پسری که حتی اسمشو نمیدونست داد!

𝑭𝒖𝒄𝒌𝒊𝒆 𝒅𝒐𝒄𝒕𝒐𝒓🍆💦Where stories live. Discover now