دکتر فاکیep12🔞💦🍆

2.5K 168 54
                                    

_بنظرت بازم برمیگرده؟

در حالی که روی تخت دراز کشیده بود و آهنگ ملایمی از گوشیش پخش کرده بود، از تهیونگی که کنارش دراز کشیده بود و در حال چرخیدن توی اینستا بود پرسید.

+نمیدونم، اما لازم نیست نگران باشی!

گفت و همزمان گوشیشو خاموش کرد و کنارش گذاشت و سمت جونگکوک به پهلو چرخید!

دستشو نوازش وار روی موهای نرم جونگکوک کشید و لب زد

+نظرت چیه بریم بیرون؟

_اومم... نمی‌دونم!

+زود باش بیبی بوی کلی خوش میگذره بهت قول میدم!

با لبخند کوچیکی که روی لبش اومده بود روی تخت نشست و به سمت تهیونگ برگشت!

_باشه، بریم!

بلند شد و بوسه ی سریعی رو لبای سرخش گذاشت

+آماده شو، پایین منتظرتم!

.
.
.

_خدای من!

تنها چیزی که میتونست بگه همین بود!

آخه محض رضای فاک این فوق العاده بود...نبود؟!

تهیونگ اونو آورده بود ساحل، و اون عاشق ساحل بود!

نسیم خنکی که می‌وزید و صدای حرکت موج ها باعث میشد حس خیلی خوبی بهش تزریق بشه!

+نظرت راجب اینجا چیه؟

ذوق زده جواب داد

_عاشقشم، اینجا فوق العادس!

بند کفش های ال استارش رو باز کرد و از پاهاش بیرون آورد و پاهاش رو، روی شنای ساحل گذاشت!

انگشتای دستش رو بین انگشتای دست جونگکوک چفت کرد

+بیا قدم بزنیم!

با قدم های آرومی کنار همدیگه راه میرفتن!

باد خنکی که می‌وزید، باعث حرکت موهای لختشون میشد!

حرکت آب روی ساحل باعث میشد پاهاشون توی آب فرو بره!

آدمای خیلی کمی اون اطراف دیده میشد!

فقط چند تا دختر و پسر بود!

و بچه های کوچیکی که قلعه های شنی میساختن و با ذوق بهش نگاه میکردم.

دستشو سمت دکمه های پیرهن سفید گشادش برد و دونه دونه شروع به باز کردنشون، کرد!

_میای شنا کنیم؟

+با کمال میل!

و در لحظه تیشرت سیاه رنگ گرانجش رو از تنش بیرون آورد و روی شنهای ساحل انداخت و با باز کردن زیپ شلوارش اون رو از پاهاش خارج کرد و نزدیک تیشرتش انداخت!

جونگکوک هم لباساش رو کنار لباسای تهیونگ گذاشت و با دو خودشو به تهیونگی رسوند که تا زانو توی آب رفته بود!

𝑭𝒖𝒄𝒌𝒊𝒆 𝒅𝒐𝒄𝒕𝒐𝒓🍆💦Where stories live. Discover now