+جونگکوک!
در حالی که توی آشپزخونه نشسته بود و با گوشیش کار میکرد برای بار چهارم پسر مو قهوه ای رو صدا زد.
_فقط یکم دیگه!
و برای بار چهارم این جمله رو شنید!
با صدای کفش های جونگکوک که به خاطر دویدن روی پارکت های چوبی بلند تر شنیده میشد، صندلیش رو عقب کشید و بلند شد و به سمت بیرون آشپزخونه رفت و همزمان جونگکوک کنارش قرار گرفت!
دورس نارنجی رنگش رو همراه شلوار چرم سیاه رنگ جذبی پوشیده بود و موهاش که حالا تا روی گوش هاش میرسیدن رو با کشی بسته بود.
در یک جمله میشد گفت، چشم گیر شده بود!
دستش رو به موهاش کشید و همزمان با نشون دادن ساعت طلایی رنگش لب زد.
_اه متاسفم ساعتمو پیدا نمیکردم!
+اشکالی نداره فقط باید زودتر راه بیفتیم!
سوییچ نقره ای رنگش رو از روی دسته ی کاناپه ی خاکستری رنگ برداشت.
سمت در رفتن و تهیونگ با باز کردن در بیرون رفت و پشت سرش جونگکوک بیرون اومد و در رو پشت سرش بست، وقتی سوار ماشین تهیونگ شدن به سمت جایی که مد نظرشون بود حرکت کردن.
در حالی که با یک دست کمربندشو گرفته بود و با دسته دیگر فرمون رو، از جونگکوک خواست تا عینکش رو از داشبورد دربیاره و بهش بده.
چشمهاش رو از صفحه گوشی گرفت و داشبورد ماشین رو باز کرد و عینک تهیونگ رو از جعبه ی طلایی رنگش درآورد و در حالی که عینک رو دست تهیونگ میداد انعکاس خودش رو توی شیشه ی آبی رنگ عینک دید.
تهیونگ تشکر زیر لبی کرد و پاش رو کمی روی گاز فشار داد،چون واقعا دیرشون شده بود.
+دقیقاً به چه رنگی فکر میکنی؟
گوشیش رو خاموش کرد و روی رون تو پرش که با اون شلوار بیشتر تو چشم بود گذاشت و جواب داد.
_هنوز زوده واسه گفتنش!
و لبخندی زد.
.
.
.ولی واقعا این که هم عجله داشته باشی و هم به ترافیک برخورد کنی یکی از بدترین درد هاست.
چون اون دو پسر و جوری که از ترافیک خلاص شدن و به جایی که میخواستن رسیدن ، فقط میدویدن.
با قدم هایی سریعی که تقریبا هماهنگشون کرده بودن رو به روی سالنی که در شیشه ای داشت و تابلوی بزرگ طلایی رنگ جذابی که اسم سالن آرایشگاه رو نوشته بود رسیدن و با قدم دیگه ای که برداشتن در به طور اتوماتیک باز شد و هر دو پسر وارد شدن و هر دو سلام کردن!
~سلام پسرا، انقدر دیر کردید که به اومدنتون شک کردم!
پسر قد بلندی که موهای سبزی داشت رو به تهیونگ و جونگکوک که هنوز بخاطر دویدنشون کمی نفس نفس میزدن گفت و همزمان کاسه ی رنگ مو ایی که کنارش روی میز بود رو برداشت و با برس مخصوصش اون مایع سرد بنفش رنگ رو، روی سر دختری که روی صندلی نشسته بود گذاشت و با دقت برس رو به اون قسمت از موهاش زد.
YOU ARE READING
𝑭𝒖𝒄𝒌𝒊𝒆 𝒅𝒐𝒄𝒕𝒐𝒓🍆💦
Fanfictionجونگکوک یه پسر گی که هر بار بزنه بالا سکس میکنه، یهو بدون هیچ دلیلی دیگه شق نمیکنه و بعد از امتحان کردن راه های مختلف به سکس تراپ مراجعه میکنه! چی میشه اگه تو مطب سکس تراپ تحریک بشه و به اون دکتر هات درخواست سکس بده...؟! نویسنده: Xyoogi وضعیت: چند...