دکتر فاکیep21🔞💦🍆

1.8K 160 35
                                    

+جونگکوک!

در حالی که توی آشپزخونه نشسته بود و با گوشیش کار میکرد برای بار چهارم پسر مو قهوه ای رو صدا زد.

_فقط یکم دیگه!

و برای بار چهارم این جمله رو شنید!

با صدای کفش های جونگکوک که به خاطر دویدن روی پارکت های چوبی بلند تر شنیده میشد، صندلیش رو عقب کشید و بلند شد و به سمت بیرون آشپزخونه رفت و همزمان جونگکوک کنارش قرار گرفت!

دورس نارنجی رنگش رو همراه شلوار چرم سیاه رنگ جذبی پوشیده بود و موهاش که حالا تا روی گوش هاش می‌رسیدن رو با کشی بسته بود.

در یک جمله میشد گفت، چشم گیر شده بود!

دستش رو به موهاش کشید و همزمان با نشون دادن ساعت طلایی رنگش لب زد.

_اه متاسفم ساعتمو پیدا نمیکردم!

+اشکالی نداره فقط باید زودتر راه بیفتیم!

سوییچ نقره ای رنگش رو از روی دسته ی کاناپه ی خاکستری رنگ برداشت.

سمت در رفتن و تهیونگ با باز کردن در بیرون رفت و پشت سرش جونگکوک بیرون اومد و در رو پشت سرش بست، وقتی سوار ماشین تهیونگ شدن به سمت جایی که مد نظرشون بود حرکت کردن.

در حالی که با یک دست کمربندشو گرفته بود و با دسته دیگر فرمون رو، از جونگکوک خواست تا عینکش رو از داشبورد دربیاره و بهش بده.

چشمهاش رو از صفحه گوشی گرفت و داشبورد ماشین رو باز کرد و عینک تهیونگ رو از جعبه ی طلایی رنگش درآورد و در حالی که عینک رو دست تهیونگ میداد انعکاس خودش رو توی شیشه ی آبی رنگ عینک دید.

تهیونگ تشکر زیر لبی کرد و پاش رو کمی روی گاز فشار داد،چون واقعا دیرشون شده بود.

+دقیقاً به چه رنگی فکر می‌کنی؟

گوشیش رو خاموش کرد و روی رون تو پرش که با اون شلوار بیشتر تو چشم بود گذاشت و جواب داد.

_هنوز زوده واسه گفتنش!

و لبخندی زد.

.
.
.

ولی واقعا این که هم عجله داشته باشی و هم به ترافیک برخورد کنی یکی از بدترین درد هاست.

چون اون دو پسر و جوری که از ترافیک خلاص شدن و به جایی که میخواستن رسیدن ، فقط میدویدن.

با قدم هایی سریعی که تقریبا هماهنگشون کرده بودن رو به روی سالنی که در شیشه ای داشت و تابلوی بزرگ طلایی رنگ جذابی که اسم سالن آرایشگاه رو نوشته بود رسیدن و با قدم دیگه ای که برداشتن در به طور اتوماتیک باز شد و هر دو پسر وارد شدن و هر دو سلام کردن!

~سلام پسرا، انقدر دیر کردید که به اومدنتون شک کردم!

پسر قد بلندی که موهای سبزی داشت رو به تهیونگ و جونگکوک که هنوز بخاطر دویدنشون کمی نفس نفس میزدن گفت و همزمان کاسه ی رنگ مو ایی که کنارش روی میز بود رو برداشت و با برس مخصوصش اون مایع سرد بنفش رنگ رو، روی سر دختری که روی صندلی نشسته بود گذاشت و با دقت برس رو به اون قسمت از موهاش زد.

𝑭𝒖𝒄𝒌𝒊𝒆 𝒅𝒐𝒄𝒕𝒐𝒓🍆💦Where stories live. Discover now