دکتر فاکیep15🔞💦🍆

2.2K 160 45
                                    

برای چند لحظه سکوتی بینشون برقرار شد.

و با به حرف اومدن جونگکوک سکوت بینشون شکست!

_اوه جیمینی...ما با هم بیشتر از یک ماهه که می‌خوابیم و این فقط یه بوسه ی خیلی عادی بود!

و خنده ی کوتاهی همراه با پایان دادن جملش کرد!

~باشه تو راست میگی!...کجا با هم آشنا شدین؟

و خب جونگکوک با ذوق کمی پنهانی جواب داد

_یادته که، من تحریک نمی‌شدم؟

با لحن گیجی گفت

~اره!؟

_ تو بهم پیشنهاد دادی برم پیش یه سکس تراپ و، منم رفتم!

چشماش روی صورت جونگکوک زوم شده بود

~خب؟!

_من توی مطب تحریک شدم و به سکس تراپم درخواست سکس دادم!

~فاک یو بچ!...تو حتی به اون سکس تراپ هم رحم نکردی!

تهیونگ خنده ی ریزی کرد و جونگکوک دوباره لب زد

_من با سکس تراپم خوابیدم!...و اون سکس تراپ تهیونگ بود!

~وات د فاکککککک!

برای بار دوم توی اون شب صدای جیغ جیمین گوشهاشون رو نوازش کرد!

~یعنی تو همون اولین دیدار سکس کردین؟!...شما دیگه مرزای هورنی بودنو جابه جا میکنید!

گفت و قلپ دیگه ای از نوشیدنیش خورد تا گلوش رو که بخاطر جیغ زدن هاش دورگه شده بود صاف کنه!

جونگکوک پوزخندی زد به صندلیش تکیه داد! 

+خب...جیمین شی!

در حالی که دستاشو روی سینش به هم گره زد گفت  با صدا شدنش نگاهشو از لیوانی که روی میز میزاشتی گرفت و کمی بالا آورد و به صورت تهیونگ داد و سوالی نگاش کرد!

+درسته جونگکوک جوابتو نمی‌داد، اما چرا تو هم یک ماهه دیگه به دیدنم نیومدی!...عاح باید فکرشو میکردم فقط بخاطر اون پسره یو...

~یاااااا کیم تهیونگ، سعی نکن حرفتو کامل کنییییی!

با جیغ دیگه ای که زد جونگکوک با تعجب نگاهی به جیمین و بعد به تهیونگ انداخت.

چشماشو ریز کرد و با حالت مشکوکی به جیمین نگاهی انداخت و از تهیونگ پرسید

_موضوع چیه؟

تهیونگ پوزخندی به جیمین که معذب تو جاش نشسته بود زد!

انگار اینجا فقط جونگکوک نبود که چیزی رو پنهان کرده بود!

+خب... جونگکوک راستشو بخوای جیمینی با.. 

~من  دو ماهه دوست پسر دارمممم!

با صدای بلندی اعلام کرد!

و پوزخند تهیونگ پرنگ تر شد!

_جیمین...تو دو ماهه فاکیه دوست پسر داری!...و من الان باید بفهمم؟

𝑭𝒖𝒄𝒌𝒊𝒆 𝒅𝒐𝒄𝒕𝒐𝒓🍆💦Where stories live. Discover now