سر میز غذای بزرگ کنار بقیه اعضای خانوادش نشسته بود،تنها صدایی که شنیده میشد برخورد قاشق و چنگال ها به بشقاب بود
دلش برای میز کوچیک و مختصر خونه چانیول تنگ شد.نمیدونست چطوری حسی که هیچ وقت خانواده اش و اون میز بزرگ بهش نداده بودن رو چانیول و میز کوچیک توی اشپزخونش بهش میدادن-بچهها،تصمیم گرفتیم که برای مسافرت بریم وین
پوزخندی میزنه.تصمیم گرفتیم،تصمیمات خونه اینطوری بود که کیم بزرگ امر میکرد و سایر اعضای خانواده مجبور به پذیرش میشدن
×وین،بازم؟
خواهر کوچکترش بود که سریع واکنش نشون داد
×این همه جا،چرا جای تکراری؟جونگین چشماشو تو حدقه چرخوند و جوابش رو داد
_خیلیا هستن که نمیتونن پاشون رو از سئول بیرون بزارن،تویی که همیشه درحال تفریحی نباید انقدر غر بزنی
×هی چت شده،این حرفا چیه؟
پوفی کشید و از جاش بلند شد
_معذرت میخوام بابا ولی من کلی کار دارم،نمیتونم باهاتون بیام،روز خوشپدرش بدون اینکه حتی سرش رو بالا کنه باشه ای گفت و به ادامه صبحونش رسید
به اتاقش رفت و باز هم به برگههای حساب و کتاب روی میزش نگاه کرد
دستی توی موهاش فرو کرد و کمی بهم ریخت
صدای ویبره موبایلش توجهش رو جلب کرد ولی با دیدن اسم روش لبخندش محو شد،کسی که انتظارش رو داشت نبود
_هوم
×چطوری جونگین
_چیکار داری؟
×چته
پشت تلفن به مینهو دهن کجی کرد
_سرم یکم شلوغه
×بیا بریم یه هوایی بخوریم جونگین
_نه
×عهههه جمع کن باسنتو بلندشو بیا دیگهنفسش رو با صدا بیرون داد.
_خیله خب باشه کَنه
مینهو پشت تلفن لبخندی سر میده و با گفتن "پس همون جای همیشگی منتظرتم" تماسو تموم میکنه
از جاش بلند شد
لباساشو عوض کرد و سویچ رو از زیر وسایل پخش شده روی میزش پیدا کرد..._________________________
وارد بار شد و با چشم دنبال مینهو گشت که
×هی جونگین،چند وقتی میشه
سمت صدا چرخید و چهره بانمک مینهو رو دید
_اوهوم،چه خبرا؟
×خبرا که دست شماست رئیس کیم،بالاخره یکیو از چنگ پاپیت در آوردی
_محض رضای خدا
× جونگین،اخلاقتو کجا جاگذاشتی؟شایدم.....واسا ببینم،کسیو جور کردی؟
اخمی میکنه و جوابشو میده
_جور کردم؟مگه ماشینه که جورش کنم؟×اوه اوه باشه،چه سریع قاطی میکنی.ببخشید.....خب این دوشیزه بدبخت که گیر تو افتاده کی هست؟میشناسمش؟؟
با شنیدن کلمه دوشیزه جونگین چانیول رو توی بیکینی تصور کرد و شروع کرد به بلند خندیدن
×به چی میخندی؟
_مینهو باید جملتو عوض کنی.مستر
چشمای مینهو جوری درشت شد که جونگ فکر کرد هر لحظه ممکنه روی از جاشون در بیان
×چی؟؟
_مستر پارک چانیول
×تو.....گی؟
_خودمم چند ماه پیش فهمیدم
مینهو چند ثانیه صبر میکنه تا اطلاعات جدید رو توی ذهنش تحریه کنه و بعد از اون میپرسه
×اسمشو دوباره بگو
![](https://img.wattpad.com/cover/228120485-288-k347206.jpg)
YOU ARE READING
♡‿♡Delicious Chocolate ♡‿♡
Fanfictionکیم جونگین خاک عالم بیل بیل تو سرت یه تکونی بخور...یعنی ناتوانی جنسی دارم؟؟ فاک نمیخوام باکره بمیرم!! _____________________ کیم جونگین پسر پولدار و بی غمی که فکر میکنه استریته؛و بعد از این که اولین سکسش شروع نشده تموم میشه میره بار تا خودشو با الکل...