accept

122 51 15
                                    

_بزار برسونمت.هوا سرد شده مریض میشی.
و بدون اینکه منتظر جوابش باشه دستشو میگیره و به سمت ماشین خودش میبرتش
به محض سوار شدن جونگین خطاب به چانیول گفت
_چان بابت چیزایی که شنیدی متاسفم،متاسفم واقعاً واقعاً متاسفم
مینهو زیادی حساسه و همش فکر میکنه قراره به خاطر موقعیت و پولش صدمه ببینه،من بهت اینجوری نگاه نمیکنم چان.باورم کن خب.من دوست دارم،هرچیم‌ بگن
سکوت چانیول رو که دید دلهره به دلش افتاد
_چان نبخشیدی؟؟من کی بهت همچین نگاهی کردم آخه،اصلا من از طرف مینهو معذرت میخوام.یولی...
گوشه های لب چان بالا اومدن
+خیلی کیوتی
و صدای خنده‌هاش ماشین رو پر کرد
صورت جونگین تا حد ممکن پوکر شد
_زهرمار یه ساعته دارم برات طومار میگم
+هاهاها.....ناراحت نیستم یه لحظه مودی شدم فقط
_مطمئن؟؟
+ببینم چی میشه پبووو
بعد از چند دقیقه به خونه چانیول رسیدن
از ماشین پیاده شد
_دعوتم نمیکنی بیام تو؟
+چیه,باز مرخصی میخوای؟
گوشای جونگین سرخ شد و چانیول با دیدنشون قهقهه زد
+شرمندم جونگ،کلی کار سرمه اگه بیای حوصلت سرمیره وگرنه میدونی که هر وقت بیای یه بغل گرم برات آمادست
اینبار چشمای جونگین بودن که به حرفاش واکنش نشون داد،خیلی راحت میشد ستاره های توشون رو دید
_عوم،تا بعد
چانیول خم میشه و گونه‌های دوست پسرشو بوسید
+تا بعد،مراقب خودت باش
همونجا وایستاد تا ناپدید شدن ماشین جونگ رو ببینه،همچنان روی صورتش لبخند بود

_پسرم
تمام حس های خوبش با شنیدن صدا ازبین رفت
به‌طرف صدا چرخید
+پسرم؟؟هِه،اینجا چه غلطی میکنی حرومی؟
_نوچ نوچ،مادرت بهت چی‌میگفت؟فحش دادن کار پسرای خوب نیست
+خدایان هم که به تو میرسن فقط میتونن فحاشی کنن،من که دیگه جای خود دارم
_هی‌هی‌هی.انقد با من بد نباش
+بد منم؟تو زندگی من و مامان رو به کثافت کشیدی.یادته چقد میزدیمون؟یادته‌چقدر بهش تهمت میزدی؟تو فقط برای پولی که بهمون رسیده بود باهاش ازدواج کردی،بعدشم مثل یه زالو همه خوشبختیمون رو مکیدی.یادت رفته که چجوری مرد؟؟یادت رفته با من چیکار کردی؟تو که همچیو به نام خودت کردی؟حالا ازم چی‌ میخوای آشغال مرد رو به روش جوری که انگار چانیول تمام اون حرفارو ب دیوار زده باشه بهش نگاه میکرد، بی‌تفاوت مطلق
_دیدمش
+کیو؟
_همون پسر جذاب و تو دل برو رو.عجب لقمه‌ایه
دستاش رو مشت کرد و رگ هاش برجسته تر از قبل شدن
+ی بار دیگه ازش بگی از زبونت برات گردنبند درست میکنم
_عوی عوی عوی.چقد سری جوش میاری پسرم. من که چیز خاصی نمی‌خوام.میگم حالا که اینهمه پول ازش میگیری،فکر پدرت هم باش
+پدر؟جوک خوبی بود.من هیچ پولی ازش نمیگیرم.به هیچ کسیم چیزی نمیدم.مخصوصا وقتی اون ی نفر توی حروم لقمه حرومی باشه
_پس منم میرم بهش میگم که تا چندسال پیش تو آسایشگاه روانی بودی
چانیول پوزخندی به مرد رو به روش زد
+اون همه چیزو میدونه مستر تفاله پس ساک مای دیک
و بدون اینکه نگاه دیگه‌ای به پدرخوندش بندازه وارد خونه شد و در رو محکم بست
پوزخندی روی لب های مرد شکل گرفت
_زندگی قرار نیست باهات خوب تا کنه پسر عزیزم

⁦ ♡‿♡Delicious Chocolate ♡‿♡Où les histoires vivent. Découvrez maintenant