9

683 122 0
                                    

دماغشو بالا کشید وبه رودخونه ای که با نور چراغا می درخشید خیره شد سنگینی که روی شونه اش حس میکرد حس خوبی بهش میداد این که هیونگش همیشه شونه ای اونو برای تکیه دادن سرش انتخاب میکرد بهش حس برتری میداد تهیونگ چشماش به زور باز میشد هوسوک با پاش ضربه ای به پای تهیونگ که جلوش درازشده بود زد"هی ته...بسه...جواب پدرتو چی بدیم؟" جیمین خندید"میگیم تا خرخره نوشیده" هوسوک با اخم نگاش کرد جیمینم وضع بهتری نداشت نچ نچی کرد وبه جونگکوک نگاه کرد"تو خوبی؟" جونگکوک سری تکون داد اونقدر نمیخورد که از خود بی خود بشه چون میدونست باید جیمینو تا خونه برسونه هوسوک شیشه ی سوجو رو روی زمین گذاشت"پسرا پاشید بریم" تهیونگ با چشمای بسته نالید"هیووونگ...یکم دیگه بمونیم" جیمین سرشو رو سینه ی جونگکوک گذاشت"سردمه" جونگکوک شوکه نگاش کرد درست بود مست بود وکاراش دست خودش نبود ولی این دلیل نمیشد جونگکوک از اون همه نزدیکی دستپاچه نشه یا قلبش محکم تر نکوبه دستشو دور جیمین حلقه کرد"میخوای کاپشن منو بپوشی؟" جیمین ناله کرد"سرده" هوسوک نگاشون کرد"کوک کمک کن بریم داخل اون آلاچیق اونجا گرمه جونگکوک به نرمی جیمینو از خودش فاصله دادوهوسوک به طرف تهیونگ رفت"پاشو" هوسوک دروبست وجونگکوک تو اون محیط گرم نفس پرلذتی کشید یه اتاقک شیشه ای بود که میشد از هرطرفش رودخونه رو دید اما کاملا بسته وگرم بود هوسوک به جونگکوک نگاه کرد"میرم قهوه بگیرم" جونگکوک سرتکون داد وکنار جیمین نشست"هیونگ خوابی؟" جیمین چشماشو بی حال باز کرد"نه"هنوزم سردته؟ جیمین سرشو به نشونه ی نفی تکون داد تهیونگ که حالا گرما سرحالش کرده بود چشماشو باز کرد وصاف نشست"جیمینا" جیمین هم حالا هوشیار تر بود هنوزم سرش روی شونه ی جونگکوک بود"هوم؟" "تو نمیخوای با کسی دوست شی؟" جیمین گیج نگاش میکرد"چی؟با کی؟" جونگکوک جدی به تهیونگ نگاه کرد میتونست پیش بینی کنه تهیونگ با این سوال میخواد تا کجاپیش بره تهیونگ"منظورم اینه تو نمیخوای دوست دختر داشته باشی؟" جیمین خندید"چرا؟کسیو پیدا کردی؟" جونگکوک اخم ریزی کرد ازاین بحث خوشش نمی اومد تهیونگ ابرویی بالا انداخت"اگه یکی باشه چی؟" جیمین انگار ازاین بحث خوشش اومده بود سرشو از روشونه ی جونگکوک برداشت وبه طرف تهیونگ چرخید"کی؟" تهیونگ دست به سینه شد"یکی از دوستای سوزی....خیلی وقته روت کراش داره ولی خجالتیه سوزی هم تازگیا فهمیده...فکر کردم بهتره بدونی شاید ازش خوشت بیاد هوم؟" جیمین شونه ای بالاانداخت"نمیدونم تا امروز به این چیزا فکرنکردم" تهیونگ با اشتیاق طرف جیمین خم شد"خب پس فردا به سوزی میگم یه موقعیت جور کنه تا همو ببینید" جونگکوک زیپ کاپشنشو باز کرد گرمش شده بود هوسوک همون لحظه واردشد"بالاخره به هوش اومدین؟" جونگکوک با حرص جواب داد"آره...حتی همین الان یه قرار هم ترتیب دادن" هوسوک گیج به جونگکوک وبعد به اون دوتا نگاه کرد"چی؟چه قراری؟" قهوه ها رو بین پسرا تقسیم کردتهیونگ که انگار ازهمه بیشتر خوشحال بود به هوسوک نگاه کرد"جیمین قراره با یه دختر آشنا شه" هوسوک روبروی جونگکوک وجیمین نشست"این خبر خوبیه....کیه؟" جیمین جواب داد"دوست سوزی" تهیونگ که انگار تازه چیزی به خاطر آورده بود به هوسوک نگاه کرد"هیونگ...تو چی؟با اون دختره حرف زدی؟" هوسوک میدونست منظور تهیونگ همون دختریه که جیمین معرفی کرده بود"آره...فعلا فقط دوستیم...باید بهتر بشناسمش" جیمین به تهیونگ نگاه کرد"اسمش چیه؟دختری که قراره ببینم!" تهیونگ"می ره...کانگ می ره" می ره اسمی که جونگکوک ازهمین الان ازش متنفر بود داشت هیونگشو به همین زودی ازدست می داد تازه تونسته بود با این ترس کنار بیاد وخودشو قانع کرده بود که حالا حالا ها قرارنیس جیمین ازدختری خوشش بیاد اما جیمین زودتر ازچیزی که فکرمیکرد قبول کرده بود دلش گرفته بود حتی سنگینی بغضو تو گلوش حس میکردلباشو گاز میگرفت تا بغضشو قورت بده هوسوک لیوان قهوشو که خالی شده بود روی نیمکتی که روش نشسته بود گذاشت وبه جونگکوک نگاه کرد"مثل اینکه فقط مکنمون تنها مونده ...باید براش یه فکری کنیم هوم؟" جونگکوک اخم کرد"من همینطوری راحتم خوشم نمیاد یکی هی ازم آویزون شه" جیمین خندید وموهاشو از پشت نوازش کرد"جونگوکی هنوز آماده نیس...هروقت وقتش برسه خودش دخترشو انتخاب میکنه" جونگکوک دلگیر تو دلش جوابشو داد شاید من یکیو انتخاب کنم هیونگ ولی اون موقع تو چطور برخورد میکنی؟" هوسوک هول ازجاش پاشد"شت...پاشید...ساعت 12هه تا برسیم خونه یکه" جیمین پا شد وکلاهشو سرش گذاشت تهیونگم دستکشاشو دستش کرد وزیپ کت چرمشو بالا کشید جونگکوک دستاشو تو جیبش گذاشت وپشت سر هوسوک خارج شد جیمین بقیه راهو کنار تهیونگ بود وبه حرفاش گوش میداد جونگکوک بی حوصله سرشو به شیشه ی ماشین تکیه داده بود چرا اینقدر ناراحت بود؟نباید مثل بقیه ازشنیدن همچین خبری برای هیونگش خوشحال میشد؟چرا احساساتش با بقیه فرق میکرد؟هربار این سوالارو میپرسید به این جواب می رسید که هیچ کدوم از اونا با جیمین ده سال زندگی نکردن.مهم نبود چندسال با جیمین زندگی کرده بود بالاخره یه روز باید با این تصمیما کنار می اومد اون نمیتونست زندگی هیونگشو کنترل کنه اون هیچ حقی نداشت با پیدا نکردن جیمین و تهیونگ توی کلاس به طرف یکی از دخترا رفت اون همیشه خبر داشت کی کجاست"هه سو...تو میدونی جیمین وتهیونگ هیونگ کجان؟" دخترسرتکون داد"یکم پیش رفتن حیاط پشتی" از کلاس خارج شد وبه طرف حیاط رفت تهیونگ حتما نقششو عملی کرده بود با دیدن تهیونگ که از پشت دیوار خارج میشد صداش کرد"هیونگ...جیمین هیونگ کجاست؟" به طرفش رفت تهیونگ با خنده به انتهای مسیری که اومده بود نگاه کرد وبا دیدن لبخند جیمین به طرف جونگکوک برگشت"داره با می ره حرف میزنه بریم" جونگکوک به جایی که تهیونگ نگاه میکرد نگاه کرد وبا دیدن لبخندی که جیمین برای هرکس نمیزد یخ زد اون از می ره خوشش اومده بود دست جیمین پشت سرش رفت وموهاشو لمس کرد این حرکت خجالتیش یعنی تمام ترس های جونگکوک به حقیقت تبدیل شده بودن با کشیده شدن دستش نگاشو با تاخیر از اونا گرفت"چرا دنبالمون میگشتی چیزی شده؟" جونگکوک به زمین نگاه میکرد انگار قطعه ای از قفسه ی سینه اش جدا کرده بودن جیمین خانوادش بود بدون اون چطور قراربود ادامه ی راهو بره؟جیمین اینقدر زود تنهاش گذاشته بود؟ "جونگکوک با توام" جونگکوک سرشو بالا گرفت با دیدن جیهیون که از دور براش دست تکون داد بدون اینکه به تهیونگی که شوکه پشت سرش رها کرده بود نگاه کنه زمزمه کرد"من یه کاری دارم هیونگ انجامش میدم میام تو برو" به طرف جیهیون رفت"هیونگ!" جیهیون با دوستش خداحافظی کرد وهمون طور که با جونگکوک قدم میزدنگاش کرد"با پدرت حرف زدی جونگکوک؟" جونگکوک سرتکون داد"گفتم که هیونگ رضایت نامه آماده اس" جیهیون لبخندزد"باشه امروز عصر میرم ساعت 7آماده باش میام دنبالت" جونگکوک لبخندزد"ممنونم" جیهیون خندید"بابت چی تشکر میکنی؟من هنوز ازاینکه به یه پسر دبیرستانی کار دادم عذاب وجدان دارم" جونگکوک "من خودم اصرار کردم هیونگ...هیچی تقصیر تو نیس" "هیونگ یه خواهشی ازت دارم" جیهیون نگاش کرد"چه خواهشی؟" جونگکوک به زمین نگاه کرد"میشه....هیونگام چیزی نفهمن؟" جیهیون با تعجب نگاش کرد به پدرش گفته بود ولی نمیخواست هیونگاش بدونن؟ برای اینکه معذب نشه چیزی نپرسید"باشه کوک...نمیگم خیالت راحت" جونگکوک لبخند زد"مرسی هیونگ...من باید برم کلاس میبینمت" جیهیون سرتکون داد"میبینمت" با دیدن جیمین وخنده ای که هنوزم رو لباش بود آه کشید وکنارش نشست"آه جونگکوکا کجا بودی؟" جونگکوک لب باز کرد جواب بده که تهیونگ برگشت طرف جیمین"جیمین ازش شمارشو گرفتی؟" جونگکوک دلگیرتر از قبل به طرف تخته چرخید اون روز نفهمید چطور مدرسه تموم شد تهیونگ وجیمین فقط راجع به می ره حرف میزدن وجیمین حتی متوجه نشده بود جونگکوک چقدر تو خودش غرق شده با استرس سوار ماشین جیهیون شد"رضایت نامه رو آوردی؟" جونگکوک سرتکون داد"آوردم" جیهیون نگاهی بهش انداخت که مشغول کندن پوست لبش بود"نکن لباتو داغون کردی....چرا این همه استرس داری؟چیزی نیس که" جونگکوک نفس عمیقی کشید حق داشت استرس داشته باشه این اولین بارش بود که قراربود جایی کارکنه اونم بدون هیچ اجازه ای.
جیهیون دستشو دور شونه ی جونگکوک حلقه کرد"اینم همون دوستمه که گفتم" جونگکوک سمت مرد40ساله ای که جیهیون خطاب قرارداده بود خم شد"سلام...جئون جونگ کوک هستم" مرد سرتکون داد"منم سه وو هستم" جیهیون تنهاشون گذاشت وجونگکوک نزدیک تر رفت سه وو نگاش کرد"چندسالته؟" جونگکوک آب دهنشو قورت داد"18" قدش بلند بود ولی چهره اش اصلا به هیجده ساله ها نمیخورد"خانوادت میدونن قراره اینجا مشغول به کارشی؟" جونگکوک دستپاچه برگه ای روی میز گذاشت"رضایت نامه دارم" مرد برگه رو برداشت وبا جدیت نگاش کرد"خب" گفت وبرگه رو پایین آورد جونگکوک لبشو گازگرفت"قراره پاره وقت کارکنی پس حقوقت هم به همون اندازه اس....ساعتایی که کار میکنی حساب میشن وحقوقت براساس همون حساب میشه" جونگکوک سرتکون داد"آجوشی...من روزای فرد میتونم یساعت دیرتر بیام؟چون کلاس دارم" مرد نگاش کرد"جیهیون میگفت هرروز از6تا7"کلاس داری" جونگکوک حرفی از کلاس رقصش نزده بود اما جیهیون زودتر گفته بود کلاس رقص دوساعت بود مجبور بود یساعت زودتر خارج شه تا به موقع برسه"بله درسته" مرد عینکشو پایین تر کشید"ساعت 7باید اینجا باشی..هیچ بهونه ای پذیرفته نیس...مرخصی هم نداری " جونگکوک سرتکون داد"قبوله" سه وو برگه ای از پوشه خارج کرد وروبروش نشست"این قراردادته...ساعتایی که کار میکنی نوشته شده همینطور مدت زمانی که قراره کار کنی..خوب بخونش" جونگکوک برگه رو برداشت مدت زمان قراردادبرای 6ماه تنظیم شده بود شرایط هم همونایی بود که سه وو گفته بود اینکه اگه یه روز نیاد یک چهارم حقوقش کسر میشه وبعد از سه بار غیبت اخراج میشه  خودکارو برداشت امضا کنه که سه ووگفت"صبرکن" جونگکوک نگاش کرد سه وو"میخوای حق بیمه داشته باشی ؟" قبل ازاینکه جونگکوک جواب بده ادامه داد"حق بیمه مقداری از حقوقت کم میکنه" جونگکوک به همه ی پولش نیاز داشت"من حق بیمه نمیخوام" سه وو"مطمئنی؟" جونگکوک میدونست داره چه تصمیمی میگیره مصمم سرتکون داد"بله آجوشی" امضا کرد وبرگه رو سمت سه وو هل داد سه وو یبار دیگه به برگه نگاه کرد"خب از امروز میتونی شروع کنی...سر کار حق استفاده از گوشیتو نداری...تمام وقت باید حواست به مشتریا باشه" جونگکوک سرتکون داد"بله" "میتونی بری...یونی فرمتو از ته هیون بگیر" تشکر کرد واز اتاق مدیر خارج شد جیهیون نگاش کرد"چی شد؟" جونگکوک لبخندزد"قراردادو امضا کردم" جیهیون لبخندزد"خب خوبه" جونگکوک نگران نگاش کرد"هیونگ...برای کپی شناسنامه چکارکنم؟" جیهیون سرتکون داد"خودم به این جاهاش فکر کردم نگران نباش"  ضربه ای به شونه ی جونگکوک زد"من باید برم میبینمت" سری تکون داد"میبینمت هیونگ" به طرف بار رفت وبه پسری که مشغول چیدن لیوانا بود نگاه کرد"سلام شما ته هیون هستین؟" پسر دست از کار کشید ونگاش کرد"بله!" جونگکوک لبخندزد خم شد"سلام من جئون جونگکوکم از امروز اینجا کار میکنم...مدیر گفت یونی فرممو ازشما بگیرم" پسر لبخندزد"سلام جونگکوک...از آشنایی باهات خوشبختم" ظاهرا پسر خوبی بود تقریبا حجم زیادی از استرسش کم شده بود کارش درست شده بود وهمکارش آدم خوبی به نظر می اومد بعد از پوشیدن یونی فرم کنار ته هیون ایستاد ته هیون لیستی به طرفش گرفت"اینارو باید یاد بگیری...باید بتونی نوشیدنی هارو خودت درست کنی...من هستم اما اگه اینجا شلوغ بشه تو هم باید بتونی کمکم کنی...تمیز کردن اینجا هم نوبتیه...روزای زوج با تو وروزای فرد با من" جونگکوک سرتکون داد ونگاهی به لیست کرد30تا نوشیدنی بود که تا حالا اسمشونو نشنیده بود خوشبختانه جونگکوک سریع یاد میگرفت"اولین مشتری اومد...اونایی که نمیان این سمت خودت باید بری سفارشاشونو بگیری" جونگکوک سرتکون داد وبعد از محکم کردن گره ی پیش بند مشکیش به سمت مشتری رفت

Sorry that I leftWhere stories live. Discover now