قسمت شانزدهم: بوسه‌هایی بر بال‌ها

243 53 78
                                    

« هر چه مسن‌تر می‌شوم، بیش‌تر در میابم

که آدم تنها با کسانی می‌تواند زندگی کند،

که به او رهایی می‌بخشند. »

آلبر کامو

***

( ۰۰:۳۰ در دومین دِک  کشتی، کازینوی فانتزیا  )

زیبایی هر چیزی در درونش نهفته بود ولی افسوس که هان گا_این بر خلاف ظاهری زیبا، باطنی کریه و زشت داشت. جونگ‌کوک توی اون ثانیه‌های رعب‌آ‌ور و دهشتناک این قاعده رو به خودش معترف شد.

سکوت سنگینی حاکم فضا بود. هیچ کس حرفی نمی‌زد مگر نفس‌های منقطع شخصی که انگشت اتهام به سمت تهیونگ نشونه گرفته بود. قتل مت موریس؟ تهیونگ؟! یقیناً جئون باور نمی‌کرد چون به خوبی آگاه بود این چیزی جز یک دسیسه نمی‌تونست باشه. صاحب این دسیسه حتی از جعل این اتهام برای جئون واضح‌تر بود چون هیچ کس به اندازه‌ی تهیونگ نمی‌تونست مهره‌ی بازی سودسازی برای اون زن باشه. این یک دسیسه‌ی خصمانه از جانب گا_این بود. و جونگ‌کوک به وضوح بوی خیانت و هم‌کاری در این توطئه‌ی بزرگ رو از جانب تمام حضار اون جمع به مشام می‌کشید.

بهتر بود واضح بگه؛ اون‌ها، نماینده‌های خاندان مافیایی پارک تحت محاصره‌ی تمام خاندان‌های خیانت‌کار آسیای شرقی قرار گرفته بودن که با گا_این دستی داخل یک کاسه‌ی توطئه داشتن.

تهیونگ حال مساعدی نداشت. ولی این رو در ظاهر بروز نمی‌داد چون طبق روال همیشگی و الگوبرداری از برادر بزرگ‌ترش، ترجیح می‌داد همیشه قدرتمند و مستقل به نظر برسه.

فضا سنگین‌ و سنگین‌تر می‌شد. جز وزش باد خنک از سمت ساحل و صدای ضربان قلب جونگ‌کوک که برای تهیونگ متهم‌شده وحشیانه می‌تپید، چیز دیگه‌ای حس نمی‌شد. هر چند رایحه‌ی نمک شور دریا شامه‌ها رو غالب کرده بود ولی در اصل این بوی متعفن خیانت و توطئه بود که به مشام می‌رسید.

جئون بوی خیانت رو چندین بار و چندین برابر حس کرد. همه چیز واضح بود ولی افسوس که بر خلاف واضح بودن، کاری از دستش بر نمی‌اومد چون اون‌ها در محاصره‌ی چندین مافیای قدرتمند خیانتکار گرفتار شده بودن.

در بین جدال رایحه‌ی شور دریا، هوهوی باد خنک پاییزه و تعفن خیانت، جونگ‌کوک ترس، بهت و حیرت رو از چهره‌ی تهیونگ شکار می‌کرد. هر قدر می‌خواست خونسرد و جدی جلوه کنه، فایده‌ای نداشت چون جونگ‌کوک به راحتی می‌تونست نقاب تظاهر رو از چهره‌ی اون برداره. تهیونگ کمک می‌خواست؛ احتیاج به پناهگاهی داشت تا در آغوش گرفته بشه و تسلی خاطر پیدا کنه که: "همه چیز درست می‌شه!". و جونگ‌کوک موظف به این کار بود ولی چه‌طور؟ چه‌طور وقتی خودش هم توی این مخمصه گیر افتاده بود؟! 

Godfathers | YoonMinWhere stories live. Discover now