قسمت بیست و سوم: شوق اولین دیدار با خودِ دیگر

232 38 17
                                    

« مرا اتفاقی پیر کرد،

که هرگز رخ نداد...»

ماتسوئو باشو

بانو گا_این اکثر اوقات تلاش داشت ورودی موقرانه داشته باشه؛ به نحوی که مخاطب رو محو جذبه و زیبایی‌های نفس‌گیر پخته‌ی زنانه‌ش بکنه. ولی عجیب بود که در اون روز و اون موقعیت، تک‌فرزندِ چشم‌طلایی‌ش موفق شده بود ورود اون رو به یک ورودِ مشوش و مفتضحانه مبدل کنه؛ طوری که پریشونی‌ش از قدم‌هاش هم مشخص بودن.

اون با خشم، چهره‌ای برافروخته و چشم‌های سرخ از نفرت به سمت جیمین که به طرز پیروزمندانه‌ای خونسرد بود، می‌اومد. عجیب بود! عجیب بود که ظاهری ژولیده بود و هیچ محافظی همراه خودش نداشت.

اون در حالی‌که گام‌های خروشان بر می‌داشت، با صدایی دو رگه فریاد زد:

_پارک جیمین! بزرگ‌ترین حماقت زندگی خودت رو مرتکب شدی! مطمئن باش این بار دیگه از دستم زنده نمی‌مونی.

ولی جیمین این بار هیچ ترسی از تهدیدهای گا_این نداشت چون مطمئن بود گروگانی که در دست داشت، نقطه ضعف بسیار بزرگی برای گا_این تلقی می‌شد چون با استفاده از اون می‌تونست به تمام خواسته‌هاش برسه و نقشه‌هاش رو راهبری کنه؛ همون‌طور که تا اون روز کرده بود.

جیمین بدون خدشه‌‌دار کردن خونسردی‌ش، لبخندی ملیح زد و برای به بازی گرفتن روان گا_این گفت:

_خوش اومدی مامان گا_این!

که به وضوح تأثیر این بازی روانی رو روی چهره‌ی گا_این مشاهده کرد چون اون زن بلافاصله با شنیدن این خوشآمدگویی متظاهرانه، برافروخته شد و مثل بمب، منفجر!

_بچه کجاست؟!

و جیمین بدون این‌که تلاشی در تظاهر به ندونستنِ پاسخِ سؤال گا_این کنه یا خودش رو به نا_دونی متظاهرانه بزنه تا یک جنگ روانی ثانوی رو با اون زن شروع کنه، در کمال صداقت پاسخی داد به منظور این‌که از دریچه‌ای دیگه گا_این رو به مبارزه طلبی دعوت کنه:

_بچه پیشِ منه.

گا_این این بار صداش رو زیرتر از قبل برد. در حالی‌که سعی داشت خونسردی تظاهر برانگیزی رو نقابِ چهره‌ش کنه، با صدای مرتعشی گفت:

_بچه رو همین الآن پس بده جیمین؛ وگرنه مجبورت می‌کنم تاوان سختی به ازای این حماقت پس بدی!

_این اتفاق قرار نیست بیوفته مادر. حداقل نه تا زمانی که من نفس می‌کشم!

جیمین بلافاصله دنباله‌ی جمله‌ش رو گرفت و چیزی به اون اضافه کرد تا رشته‌ی کلام رو مبادا به گا_این بسپاره چون غافلگیری متعجب‌کننده‌ای برای اون در نظر داشت:

Godfathers | YoonMinWhere stories live. Discover now