قسمت بیستم: پدرخوانده‌ای متجدد

227 46 13
                                    

« من انتقام‌جو و کینه‌ای نیستم،
اما حافظه‌ام در مورد جراحات و تحقیرها،
با وجود بزرگواری‌ام، بسیار قوی‌ است...»

داستایِفْسکی

( سئول، اداره‌ی دادستانی کل کشور، دفتر کار دادستان کل )

سیلی محکمی که به چهره‌ی مرد فرود اومد، نه تنها هدف‌گیر غرور مردانه‌ش به عنوان مردی ۳۸ ساله بود بلکه انتظار نداشت از دایی‌ش که اون رو شخصی محترم و منطقی می‌پنداشت، چنین واکنش هیجانی و نا به‌جایی صورت بگیره. در ابتدا جای سیلی به روی صورتش زق‌زق می‌کرد ولی قلب شکسته‌ش به خاطر کتک خوردن از دایی محبوبش، دایی وون‌هوش، بیش‌تر! می‌دونست یقیناً خطای بزرگی از اون سر زده که وون‌هو رو به اون حجم از خشم رسونده ولی باز هم خودش رو لایق اون حجم از بی‌مهری نمی‌دونست به خصوص یک سیلی! سیلی‌ای که غرور کورکورانه‌ش رو خدشه‌دار کرد!

سعی کرد توی چشم‌های خشم‌آلود وون‌هو نگاه نکنه. در عوض نگاهش رو در امتداد فضای اتاق کار دادستان کل توی اداره‌ی دادستانی کذایی، اون مکان منحوس و منفور که سر منشأ تمام فلاکت‌هاش بود به حرکت در آورد و گفت:

_خوبه. سیلی جانانه‌ای بود جناب دادستان کل. حالا که عقده‌هات رو سر من خالی کردی می‌تونی بگی چی شده.

وون‌هو با نهایت عصبانیت به سمت سوکجین برگشت و گریبان اون‌ رو گرفت. دادستان کیم رو جلو کشید، چشم‌های آتیش‌آلودش رو به چشم‌های خونسرد خواهرزاده‌ش دوخت و توی صورتش با لحن مخوف زیری زمزمه کرد:

_هیچ می‌دونی چه غلطی کردی؟

درک نمی‌کرد سوکجین چه‌طور می‌تونست با دیدن خشم وون‌هو به خونسرد بودنش تمدد ببخشه و هیچ واکنشی مبنی بر نگرانی یا دلشوره بروز نده به خصوص توی دورانی که خود اون می‌دونست اختصاص داشت به بازه‌ای حساس برای شخص شخیص سوکجین!

کیم سوکجین باید نه تنها دلشوره‌ی بیش‌تری رو به وجودش رخنه می‌داد بلکه محتاطانه عمل می‌کرد و چشم و گوش‌هاش رو بیش‌تر به کار می‌گرفت چون تا به اون لحظه لغزش‌های زیادی ازش صورت گرفته بودن که همون لغزش‌ها، عواملی بودن برای خشم کنونی وون‌هو. البته خونسردی و نا آگاهی سوکجین از خطاهاش حکم پاشش نمک‌ به روی این خطایا رو داشتن در نتیجه وون‌هو نمی‌تونست غلیان خشم خودش رو کنترل کنه و با خواهرزاده‌ی ۳۸ سالش برخوردی در شأن داشته باشه.

ابروهای سوکجین در مواجهه با اون حجم از خشم و خروش وون‌هو و علّت مجهول عصبانیت ناشناخته‌ی دایی سالخورده‌ش از سر اعتراض بالا پریدن. احتمال می‌داد بخشی از حجم اون خشم کمی مبالغه باشه که دلالت داشت به روی سن بالا رفته‌ی وون‌هو و کهولت اون در زمینه‌ی کار بیش از حد، سال خوردگی و فرسودگی ناشی از سال‌ها مشاغله به عنوان دادستان کل بنابراین سعی کرد خونسردی خودش رو حفظ کنه و چندان از برخورد ناهنجار دایی‌ش دلخور نشه چون معتقد بود اون روز، فقط داشت اوقات سخت و خستگی‌پذیری رو می‌گذروند:

Godfathers | YoonMinWhere stories live. Discover now