نفس عمیقی کشید ریه هاش هنوز هم میسوختند اما به لطف داروی عجیبی که نقاش سلطنتی بهش داده بود بدنش تقویت شده بود و قوای لازم برای رقصیدن رو داشت
نگاهی به بادبزن درون دستش انداخت باید انجامش میداد...فقط به خاطر جیسو!
دوست نداشت به خاطر ضعیفی اون نامزدش توسط پدرش مورد تمسخر قرار بگیره اصلا اهمیتی نداشت که پدر زنش با اون بد رفتاری کنه تنها چیزی که مهم بود جیسو بود
چشم هاش رو بهم فشرد و با صدایی که از اونطرف اومد فهمید موقعه وردش به صحنه ست
ضربان قلبش شدت گرفت و کف دستاش عرق نشست
با قدم های محکم ولی ارومی از پشت پرده بیرون اومد بین رقصنده ها ایستاد و بعد از نفس عمیق دیگه ای برای کنترل ضربان قلبش سرش رو بالا اورد
درست رو به روی پادشاه، شاهزاده دوم و ولیعهد با فاصله نسبتن زیادی ایستاده بود
به چشم های بی احساس ولیعهد که روی خودش زوم شده بودن زل زد و با شروع شدن موسیقی بدون قطع کردن اتصال نگاهشون اروم پایین رفت و اجازه داد رقصنده ها با بادبزن های درون دستشون قامتش رو پوشش بدن
با شروع شدن موسیقی ارنجش رو روی لبه صندلی گذاشت و با تکیه دادن چونش به دستش به پسر ریز اندامی که دیگه معلوم نبود چشم دوخت
باد بزن ها تکون میخوردند و کم کم از جلوی بدنش کنار میرفتند
موسیقی لحظه ای قطع شد و اون بالافاصله با شروع شدن دوباره اون بادبزن خودش رو باز کرد
با دلبری و ظرافت بادبزن رو جلوی رخ زیباش گرفت و با تکون دادن بدنش کمر باریکش رو در معرض دید شاهزاده قرار داد
موسیقی اوج گرفت بادبزن کنار رفت و حالا این بدن پسر بود که با تکون های ریز و درشت و پرش های کوتاه و بلند نگاه تمام حاضرین رو به خودش اختصاص میداد
نفسش رو بیرون داد و با فشار دادن لب هاش به روی هم جلوی میل شدیش رو به در اوردن چشم تمام کسانی که به بدن جفتش خیره بودن رو گرفت
حس مالکیت؟ البته! حتی اگه این رابطه اجباری بوده باشه اون پسر متعلق به اون بود
موسیقی پنج دقیقه ای اروم اروم میگذشت و جیمین حالا بدون توجه به بقیه تنها با تصور اینکه بازم درون مزرعه است و برای گل های افتاب گردون میرقصه بدنش رو تکون میداد
با چرخیدن رو پنجه پاش رو به جمعیت ایستاد رقصنده ها باد بزن هاشون رو با ریتم خاصی تکون میدادند اخرین ثانیه های موسیقی هم با بالا اومدن بادبزن و قرار گرفتن جلوی صورتش سپری شدند
سکوت کل سالن رو در بر گرفت و جیمین تنها صدای نفس های عجله ای و تند خودش بر اثر خستگی و تحرک زیاد رو میشنید
YOU ARE READING
The specifled pair|VMIN✓
Fanfiction﹝جفت مقدر شده﹞ +خدایان اشتباه میکردند... خوبی و بدی همو کامل نمیکنن بلکه همو ذره به ذره از بین میبرن من باید نابود شم تا تو کامل شی تهیونگ کاپل اصلی:ویمین ژانر: تاریخی(اروپایی نه چوسان) سلطنتی اسمات تخیلی رمنس وضعیت:فصل اول اتمام یافته، فصل دوم درح...